خوشبختی بدون عشق ممکن است بدون دوست، ناممکن !
عشق بهتر است یا دوستی؟ شاید هیچوقت نتوانیم جواب قاطعی به این سوال بدهیم، بااینحال، تحقیقات فراوانی دربارۀ احساس خوشبختی و رضایتمندی از زندگی نشان میدهند که روابطِ دوستانۀ پایدار و امن نقش بیبدیلی در سلامت ما انسانها دارند.
در واقع، بیراه نیست اگر بگوییم که ماجراجوییهای عاشقانۀ دوران جوانی، بیشتر به درد فیلمها و رمانهای رمانتیک میخورد، تا زندگی واقعبینانه. معنایش این نیست که نباید عاشق شد، اما عشق بدون ایجاد نوعی دوستیِ عمیق و آرامشبخش، معمولاً به جایی نمیرسد.عاشقشدن ممکن است شورانگیز باشد، اما بهخودیِ خود، کلید رسیدن به خوشبختی نیست. شاید دقیقتر آن باشد که بگوییم عاشقشدن هزینۀ اولیهای است که برای به دستآوردن خوشبختی میپردازیم: مرحلهای شورانگیز، اما پرتنش که برای رسیدن به روابطی واقعاً رضایتبخش باید آن را تحمل کنیم.
عشق شورمندانه
عشق شورمندانه -دورهای که در عشق غرق میشویم- اغلب عنان مغز را در دست میگیرد، به گونهای که هم قادر است فرد را تا قلۀ غرور بالا بکشد و هم او را در دره نومیدی بیفکند. بله، هیجانآور است، اما به ندرت با رضایتمندی همراه است؛ در واقع، طی برخی دورههای تاریخی، عشق با خودکشی هم ارتباط نزدیکی داشته است؛ و البته، علم نشان داده که عشق افسانهای از بهترین نویدها برای رسیدن به خوشبختی است.
تحقیقات در زمینه رشد انسان در دانشگاه هاروارد از اواخر دهۀ ۱۹۳۰، ارتباط میان عادات افراد و سلامت آیندۀ آنها را تأیید کرده است.
بسیاری از الگوهایی که در این مطالعه کشف شدهاند، مهم، اما پیشبینیپذیر بودند: شادترین و سالمترین آدمها در کهنسالی هرگز لب به سیگار نزده بودند (یا در جوانی آن را ترک کرده بودند)، ورزش میکردند، کم مینوشیدند یا اصلاً نمینوشیدند و از نظر ذهنی خود را فعال نگه میداشتند و بسیاری الگوهای دیگر.
اما این عادتها در مقایسه با یک عادت بزرگ رنگ میبازند: مهمترین نویدبخشِ شادی و خوشبختی در کهنسالی داشتنِ روابط باثبات است؛ و بهویژه، برخورداری از یک همراهیِ افسانهای بلندمدت.
سالمترین هشتادسالهها کسانی هستند که در پنجاهسالگی بیشترین رضایت را از روابط خود داشتهاند.به بیان دیگر، رمزِ خوشبختی عاشقشدن نیست؛ عاشق ماندن است. نه به آن معنا که از نظر حقوقی به یکدیگر وصل باشیم.
تحقیقات نشان میدهند که متأهلبودن تنها دو درصد سعادت ذهنی آینده زندگی را تأمین میکند. عنصر مهم احساس خوشبختیْ رضایت از رابطه است و رضایت به چیزی وابسته است که روانشناسان «عشق همراهانه» مینامند؛ عشقی که بیش از آنکه بر پستی و بلندیهای شورمندی متکی باشد، بر مهرورزی باثبات، درک متقابل و تعهد متکی است.
عشق همراهانه
اینکه عشق همراهانه در دوستی ریشه دارد سبب میشود شادی و خوشبختی حقیقی به بار آورد. عشق شورمندانه که مبتنی بر جذابیت است اغلب بعد از دوران تروتازگی رابطه دوامی ندارد. عشق همراهانه روی آشنایی تکیه دارد.
پژوهشگری خلاصۀ این شواهد را در ژورنال مطالعات خوشبختی بهشکلی بیپرده بیان میکند: «مزایای ازدواج برای احساس خوشبختی در افرادی بسیار بالاتر است که همسرشان را بهترین دوست خود نیز میدانند».
بهترین دوستها از همراهی یکدیگر لذت میبرند، راضی هستند و معنا مییابند. آنها سبب میشوند دیگری بهترینِ خود باشد؛ مهربانانه سربهسر یکدیگر میگذارند؛ از با هم بودن کیف میکنند.البته دوستی عمیق همراهانه میتواند انحصاری نباشد.
در سال ۲۰۰۷، محققان دانشگاه میشیگان دریافتند افراد متأهل ۲۲ تا ۷۹سالهای که میگفتند دستکم دو دوست صمیمی دارند -یعنی دستکم یک دوست به جز همسر خود- در مقایسه با زوجهایی که خارج از رابطۀ با همسرشان، دوست صمیمیای نداشتند، رضایت از زندگی و عزتنفس بیشتر و افسردگی کمتر دارند.
به عبارت دیگر، عشق همراهانۀ بلندمدت شاید برای احساس خوشبختی ضروری باشد، اما کافی نیست.
وقتی پای خوشبختی به میان آید، باید جلوی فردریش نیچهای سر تعظیم فرود آورد که شاعر نیست و مینویسد: «نبود عشق نیست که ازدواجهایی سرشار از ناخشنودی به بار میآورد، نبود دوستی است که چنین میکند». درست است، نیچه هرگز ازدواج نکرد و گفتهاند در سه بار خواستگاری از یک زن دست رد به سینهاش خورد .بااینهمه، حرف او درست است.
به نقل از فرارو
برای دستیابی به لینک مطلب اینجا را کلیک کنید.
به منظور دسترسی به مقالات مشابه اینجا کلیک کنید