آیا دور و برتان پر است از آدم‌های احمق و بی‌هویت؟ آدم‌های بدسلیقه‌ای که امیال احمقانه دارند؟ آدم‌های حوصله‌سربری که لیاقت توجه شما را ندارند؟ آدم‌هایی که می‌توان به‌راحتی آن‌ها را شناخت؟ آدم‌های چاپلوس، متکبر، گنده‌دماغ، وحشی، کله‌پوک و بیشعورهای ازخودراضی و، از همه مهم‌تر، آدم‌های نفهم؟ اگر بیشتر مواقع جهان را این شکلی می‌بینید، خبرهای بدی برایتان دارم. شما احتمالاً نفهم هستید. جهان در نظر بیشتر مردم این شکلی نیست، و جهان واقعاً هم این‌طور نیست.

اریک شویتسگِبِل در نوتیلوس نوشت:می‌خواهم در مورد کاری با شما صحبت کنم که احتمالاً امروز صبح انجام نداده‌اید: در آینه نگاه کنید و از خود بپرسید من آدم نفهمی هستم؟این سؤال به نظر معقول و موجه است. احتمالاً نفهم‌های اصیل و نابی در جهان وجود دارند و احتمالاً بسیاری از آن‌ها خود را از لحاظ اخلاقی بسیار بالا یا حداقل متوسط می‌دانند. آن‌ها از نظر خودشان نفهم نیستند، زیرا خودشناسیِ نفهم‌ها امری دشوار و سخت‌یاب است.

سمین وزیر روان‌شناسِ پردیس دیویس در دانشگاه کالیفرنیاست. او معتقد است ما تمایل داریم شناختی خوب از خصلت‌های شخصیتی خود داشته باشیم، حال‌آنکه آن خصلت‌ها هم از لحاظ ارزشی خنثی هستند (خنثی به این معنی که داشتن آن‌ها نه خوب است و نه بد) و هم به شکل صریحی قابل مشاهده‌اند.مثلاً مردم دوست دارند بدانند پرحرف هستند یا کم‌حرف. پرحرف بودن یا ساکت بودن هر دو کم‌وبیش خوب هستند، و به‌هرحال درجه پرحرفی شما برای دیگران کاملاً ملموس است.

این پرسش که «آیا من واقعاً یک نفهم متکبر هستم؟» بار ارزشی بسیار بالایی دارد، بنابراین شما به‌شدت مایل خواهید بود که پاسخی مطلوب برای آن بیابید: «نه، البته که نیستم!» نفهم بودن نیز صراحتاً آشکار و ملموس نیست، بنابراین شما مجال این را خواهید داشت که شواهد را به نفع خود بازتفسیر کنید.نخبگان دانشگاهی نیز در برابر این‌گونه استدلال‌های احساسی مصون نیستند. برعکس، دن ام. کاهان از دانشگاه ییل به‌تازگی پژوهشی انجام داده است که نشان می‌دهد افراد متفکر و تحصیلکرده می‌توانند به‌طور خاصی در توجیه‌کردن باورهای ازپیش‌موجودِ خود مهارت داشته باشند. در رابطه با نفهمی هیچ‌گونه ارتباطی بین نظر شخصی افراد و درجۀ واقعی آن وجود ندارد. ممکن است بعضی از نفهم‌های سرکش به نفهم بودن خود واقف باشند، اما بعضی دیگر ممکن است خود را کاملاً محشر و معرکه بدانند. ممکن است بعضی از انسان‌های فهیم کاملاً بر فهیم بودن خود واقف باشند، درحالی‌که ممکن است بعضی دیگر از آن‌ها خود را از لحاظ اخلاقی به‌شدت دست‌کم بگیرند.

یک مانع دیگر نیز بر سر راه خودشناسی نفهم‌ها وجود دارد و آن اینکه حداقل هنوز درک خوبی از ذات نفهمی نداریم. نامی علمی و رسمی وجود ندارد که با کاربری وسیع و عمومی این واژه در مورد نفهمی‌های مختلف مطابقت داشته باشد؛ شخصی که در صف بدون نوبت جلوی شما می‌ایستد، معلمی که با بی‌اعتنایی دانش‌آموزان را تحقیر می‌کند، و همکاری که هر برخورد جزئی را به یک صحنۀ نبرد بدل می‌سازد.با این همه موانعی که بر سر راه قرار دارد، نفهمی که می‌خواهد متحول شود چه کاری باید انجام دهد؟

اولین گام برای رسیدن به جواب این است که تعریفی دقیق از معنای نفهم بودن ارائه دهیم. پیشنهاد من این است که نفهم بودن باید به‌عنوان مقوله‌ای پذیرفته شود که به‌طور خاص ارزش مطالعات علمی را دارد. واژه نفهم مناسب و سودمند است. این واژه پدیده‌ای بسیار واقعی را در خود جای داده است که هیچ مفهوم دیگری در روان‌شناسی کاملاً آن را در بر نمی‌گیرد. نفهم‌ها افرادی هستند که به‌طرز ملامت‌انگیزی برای دیدگاه اطرافیان خود ارزش قائل نمی‌شوند.به‌جای اینکه دیگران را هم‌ردیفان اخلاقی و شناختی بدانند، با آن‌ها همچون ابزارهایی رفتار می‌کنند که باید به‌درستی از آن‌ها استفاده شود یا آن‌ها را احمق‌هایی می‌انگارند که باید با آن‌ها سروکله زد. نفهم بودن یعنی نادان بودن به روشی خاص، یعنی غافل بودن از ارزش دیگران، غافل بودن از شایستگی ایده‌ها و برنامه‌های آن‌ها، بی‌اعتنا بودن به امیال و باورهای آن‌ها و چشم‌پوشی نکردن از تقصیراتشان. اقدام ارزشمند حکمت عامیانه در نفهم‌خطاب‌کردن عده‌ای خاصْ تأکید بر وجود این گونه‌های ناقص است.

نفهم‌ها جهان را از پشت عینکی می‌بینند که انسانیت دیگران را تار نشان می‌دهد. پیشخدمت رستوران نمی‌تواند انسانی جذاب باشد، انسانی که شخصیت، سرگذشت و مجموعه‌ای از اهداف منحصربه‌فرد دارد و احتمالاً در بعضی موارد با هم مشترک هستید. در عوض او صرفاً ابزاری است که یک وعدۀ غذایی را برای شما فراهم می‌کند و یا احمقی است که می‌توانید خشم خود را بر سر او خالی کنید.تصور کنید عینک نفهمی خود را پشت و رو کرده و آن را به عینک فهیم بودن تبدیل کنیم، عینکی که ارزش، گیرایی، اهمیت و خاص بودن اطرافیانتان را واضح نشان می‌دهد.احتمالاً هیچ‌کس نفهم یا فهیم مطلق نیست. چندین دهه مطالعات روان‌شناختی ثابت می‌کند وقتی پای خصلت‌های شخصیتی بزرگ و کلی در میان باشد، اکثریت قریب‌به‌اتفاق مردم شخصیت‌هایی ترکیبی و پیچیده داشته و در معرض تأثیرات پیش‌بینی‌ناپذیر قرار دارند.اما شما به‌طور مشخص در گستره بین نفهمی تا فهیم بودن در کجا ایستاده‌اید؟ و فکر می‌کنید از چه جنبه‌ای، در چه موقعیت‌هایی و نسبت به چه افرادی این حالات را دارا هستید؟ شاید در شخصیت اخلاقی شما هیچ چیز به اندازه درجه نفهمی‌تان محوریت نداشته باشد. این سلوک اخلاقی شما نسبت به افراد اطرافتان است.این تعریف می‌تواند به ما کمک کند تا دو مانع در راه خودشناسی نفهم‌ها را شناسایی کنیم. یکی از موانع این است: بسته به میزانی که شخص واقعاً دلواپس نفهم بودن خود است، نفهمی‌اش برای مدتی ناپدید می‌شود. اگر از رفتار احتمالاً بی‌شرمانه خود با شخصی، احساسی بد همراه با ترس و خجالت دارید، در آن لحظه، به برکت فضیلت این درد، در حال صحه‌گذاشتن بر حقانیت علایق و ارزش‌های آن شخص هستید و او را به عنوان فردی می‌شناسید که مطالباتی اخلاقی بر گردن شما دارد و یک ابزار یا احمق نیست. شما حداقل برای یک لحظه هم که شده عینک نفهمی را از چشمتان برداشته‌اید.

بنابراین، از قضای روزگار، اغلبِ افراد فهیم بیش از همه دلواپس این هستند که مانند نفهم‌ها رفتار کرده باشند، کسانی که بعداً نزد شما می‌آیند و به‌خاطر رفتار نه‌چندان بدی که داشته‌اند با چهره‌ای سرخ از شما عذرخواهی می‌کنند. در مقابل، برای نفهم‌های تمام‌عیار هیچ چیز به اندازه این‌گونه عذرخواهی‌ها بیگانه نیست. البته اگر از این ایده احساس راحتی کرده و با خود فکر کنید «ببین، چون من نگران نفهم بودن خودمم، و الانم نشستم و دارم یه مقاله درباره همین موضوع می‌خونم، پس قاعدتاً نباید نفهم باشم!» و دست از نگران بودن بردارید، در همان لحظه نفهمی شما آشکار می‌شود.

مانع مشخص دیگری که در راه خودشناسی نفهم‌ها وجود دارد عدم توانایی آن‌ها در گوش دادن است. یکی از مهم‌ترین راه‌های رسیدن به خودشناسی اخلاقی این است که با آغوشی باز به انتقادات اخلاقی دیگران از خودتان گوش فرا دهید. این کار برای افراد نفهم آسان نیست.چون نفهم‌ها دوست ندارند دیگران را همچون همسان‌هایی ببینند که ارزش احترام اخلاقی و عقلانی را دارا هستند، آدم نفهم به‌ندرت انتقاد را به شکل سازنده می‌پذیرد. چرا حرف یک احمق یا یک ابزار را جدی بگیرم؟ چرا تلاش کنم به دیدگاه‌های انتقادی آن‌ها درباره خودم توجه کنم؟ به احتمال زیاد نفهم یا انتقاد را رد می‌کند، مقابله‌به‌مثل می‌کند، بلف می‌زند و با داد و هوار بیرون می‌رود؛ یا لبخند زده و چاقو را عمیق‌تر فرو می‌کند.دیگر رذایل اخلاقی تا این حد در برابر خودشناسی نافرمان نیستند. به‌عنوان مثال ریاکاری گوش‌های شخص را به روی اتهامات ریاکاری نمی‌بندد. حرص و طمع باعث نمی‌شوند به‌طور مشخص نتوانیم به طمع‌کاربودن خود فکر کنیم. اما طبیعت نفهم گوش نکردن است.

اگر ذات نفهم بودن ارزش‌قائل‌نشدن برای نظرات اطرافیانمان باشد، احتمالاً راه مخفی به‌سمت خودشناسی را پیدا کرده‌ایم: به خودتان نگاه نکنید، به دیگران نگاه کنید. به‌جای زل زدن به آینه، روی خود را برگردانید و به رنگ‌هایی که جهان را رنگ‌آمیزی کرده‌اند توجه کنید. آیا دور و برتان پر است از آدم‌های احمق و بی‌هویت؟ آدم‌های بدسلیقه‌ای که امیال احمقانه دارند؟ آدم‌های حوصله‌سربری که لیاقت توجه شما را ندارند؟ آدم‌هایی که می‌توان به‌راحتی آن‌ها را شناخت؟ آدم‌های چاپلوس، متکبر، گنده‌دماغ، وحشی، کله‌پوک و بیشعورهای از خود راضی و، از همه مهم‌تر، آدم‌های نفهم؟اگر بیشتر مواقع جهان را این شکلی می‌بینید، خبرهای بدی برایتان دارم. شما احتمالاً نفهم هستید. جهان در نظر بیشتر مردم این شکلی نیست، و جهان واقعاً این‌طور نیست. شما نگاه درستی به جهان ندارید. شما فردیت و قابلیت‌های اطرافیانتان را نمی‌بینید.من تصویری که از پشت عینک نفهمی می‌بینیم با بیشترین جزئیات تصویر کردم، اما فکر می‌کنم جنبه‌هایی از آن برای تمام ما، به‌جز فهیم‌های تمام‌عیار، آشنا هستند (که آن‌ها هم عملاً مشکلات خاص خودشان را دارند، زیرا به‌راحتی درگیر امیال و عقاید دیگران می‌شوند). همۀ ما لحظه‌های نفهمی خودمان را داریم.

اخیراً اریکا اِن. کارلسون، روان‌شناس در دانشگاه تورنتو، تمرین‌های ذهن‌آگاهی را به‌عنوان راهی پیشنهاد داده است که به‌واسطه آن خودشناسیِ بیشترِ خصلت‌های شخصیتیِ دشوارفهم ممکن می‌شود، خصلت‌هایی همچون نفهمی که به‌لحاظ ارزش‌گذاری درجۀ بالایی دارند اما مشاهده‌پذیری آن‌ها پایین است. ذات ذهن‌آگاهی این است که تا حد ممکن بدون قضاوت کردن به تجربیات خود توجه کنیم. کارلسون معتقد است اگر طبق عادت تجربیات خودمان را همان‌طور که می‌گذرند مورد بررسی قرار دهیم، می‌توانیم به شواهد بیشتر و گویاتری برسیم و با استفاده از آن‌ها شخصیت خود را ارزیابی کنیم.

اجازه دهید این نوشته را با پیشنهادی معتدل‌تر به پایان برسانیم: چند ساعت بعد وقتی بین دیگران هستید درباره این مطلب فکر کنید، مثلاً وقتی در صف نهار ایستاده‌اید، یا در جلسه هستید و یا وقتی در یک مهمانی یا در بازاری شلوغ حضور دارید. به مردم دور و برتان توجه کنید. آیا آن‌ها احمق و ابزار هستند؟ یا با فردیتی جذاب می‌درخشند؟ به عبارت دیگر، دقت کنید که عینک نفهمی را به چشم دارید یا خیر؟همه ما گاهی از پشت عینک نفهمی به جهان نگاه می‌کنیم. اما اسیر این بینش نیستیم. فکر می‌کنم بیشتر ما تنها با فکر کردن به آن می‌توانیم آنچه در این دیدگاه معیوب است را مشاهده کنیم.

به نقل از عصر ایران

برای دستیابی به لینک مطلب اینجا را کلیک کنید.