در روزهای گذشته که کلیپ آزار و اذیت مرد جوان در مشهد توسط یک مامور پلیس منتشر شد غیر از صحنه دردآور اقدام این مامور، چهره‌های خندان و ساکت تماشاچیان ماجرا خیلی به چشم آمد.این نخستین باری نبود که یک صحنه خشن اینقدر تماشاچی داشت؛ افرادی که به تماشای دعوا و کتک کاری در خیابان‌های شهر یا صحنه‌های اعدام و شلاق مجرمان می‌نشینند برای‌شان فرق نمی‌کند پلاسکو هم باشد که در آتش بسوزد جمع می‌شوند و سلفی می‌گیرند حتی به بهای سد کردن راه کمک. اما بر این مردم چه رفته است که از شاهدان ساکت و بی‌تفاوت به ناظران خندان و بی تفاوت تبدیل شدند. چرا تماشای خشونت در ملا عام اینقدر برای مان جذاب است که برای ثبتش دوربین به دست می‌گیریم، اما خیال کمک نداریم؟

انسان متمدن، انسانی است که نسبت به همنوعش بتواند واکنش همدلانه و مسئولیت‌پذیرانه‌ای داشته باشد. کسی که بتواند در جامعه‌ای که زندگی می‌کند به سهم خود به آن جامعه احساس امنیت بدهد.

در حال حاضر که ما با این مسئله مواجهیم حجم زیادی از اطلاعات ناخوشایند در جامعه تولید و توزیع می‌شود. وقتی موضوع بدون توجه به پیگیری‌های قضایی و روند پیگیری فقط اطلاع‌رسانی می‌شود پس از مدتی آستانه تحمل افراد افزایش می یابد. دقیقاً مثل کاری که درد با ما می‌کند. پس اگر اطلاعات زیادی درباره اتفاقات ناخوشایند در اختیار ما قرار بگیرد آستانه تحمل ذهن ما نسبت به آن افزایش پیدا می‌کند. وقتی که این اتفاق می‌افتد واکنش‌های طبیعی و فیزیولوژیکی بدن و مهارت‌هایی که ما باید در این زمینه داشته باشیم به فراموشی سپرده می‌شود. هرچه حجم این اطلاعات و مشاهده این اطلاعات بیشتر باشد و فرد هم نتواند کاری برای آن مسئله بکند ابتدا دچار درماندگی، خشم، فروخوردگی و خود سرزنشی می‌شود. و در ادامه ، رفتار پرخاش‌گرانه پیدا می‌کند.

دلیل عدم آگاهی، شفاف نبودن قانون، عدم اطلاع‌رسانی کافی و آگاهی سازی سر درگم ونسبت به این افراد و موضوعات مستاصل و به مرور زمان بی‌تفاوت می‌شویم ودر صدد پاک کردن صورت مسئله برمی‌آییم..
ما در جامعه خود اکثریت خاموش یا اکثریت ممتنع را داریم یعنی اکثریت جامعه بی‌تفاوت هستند و خود را درگیر قضایا و موضوعات نمی‌کنند؛ بنابراین اقلیت‌ها یعنی اقلیت‌های پرخاشگر، اقلیت‌های قانون‌مدار و اقلیت‌هایی که افراط بیشتری در رفتار‌ها دارند درگیر این مسائل می‌شوند. معمولاً پرخاشگری مال کسانی است که به گروه متعصب تعلق دارند.

افرادی که به تماشای خشونت‌ها می‌نشینند بیمار هستند. کسانی هستند که به سبب کنجکاوی یا هیجانی که دارند برای تماشا با شور و شعف می‌آیند و آن را به‌عنوان یک بازی یا نمایش خیابانی می‌بینند. پس ما نمی‌توانیم ازآن‌ها انتظار داشته باشیم که در نقش کمک‌کننده ظاهر شوند. دسته‌ای از این افراد به صورت ناخودآگاه با این موضوع مواجه می‌شوند مثلاً محل کارشان است یا در مسیر ترددشان قرار دارد. هشتاد درصد این‌ها آموزش کافی ندیده‌اند. ما باید مجموعه قوانینی داشته باشیم. مشخص باشد زمانی که برای کسی چنین اتفاقی می‌افتد من به عنوان ناظر با چه نهادی تماس بگیرم؟ این نهاد چه کمکی می‌تواند به من بکند؟ آیا اگر با ۱۱۰ تماس بگیرم به من کمک خواهد کرد؟ اگر با اورژانس اجتماعی تماس بگیرم تیم آماده‌ای دارد به من کمک بکند؟ اطلاع‌رسانی کافی برای این نهاد‌های واسط و خدمات‌دهی به‌موقع می‌تواند به این مسئله کمک بکند.
فرهنگ مجموعه‌ای از نیازها، خواسته‌ها، رفتار‌ها و آداب شکل گرفته توسط مردم است. گاه ممکن است قانونی درباره منع خشونت وجود نداشته باشد، ولی فرهنگ آن جامعه اجازه خشونت نمی‌دهد. فرهنگ قانون‌مداری و عدم تبعیض در قانون باعث می‌شود که جامعه سوئد با وجود این‌که اصلاً حقوق شهروندان سرخ‌پوست و اقلیت‌های خود را به رسمیت نمی‌شناسد، ولی به آن‌ها اهانت نکند. در جامعه آلمان هم اجازه این مسئله را ندارند. ولی در جامعه سیاهان و سفیدان آمریکا مجبور شدند این قانون را بپذیرند.
وجود قانون یکدست و عدم تفسیر قانون و اقدام بموقع و مناسب هم می‌تواند به ما کمک بکند. اما در ایران راهنمایی و رانندگی در هفته‌ای که می‌خواهد به کلاه کاسکت موتورسوار‌ها گیر بدهد به ماشین‌های متخلف کمتر گیر می‌دهد. در حالی که قانون، قانون است. شما باید در هر جا به هر شکلی آن را اجرا بکنید. اگر این قانون را به هر شکلی در هر جا اجرا بکنید و تعریف شفافی از آن داشته باشید افراد یاد می‌گیرند آن را به‌عنوان مجموعه رفتار‌های آموخته شده یاد بگیرند. اگر شما به کودکان‌تان نوازش کردن و لبخند زدن را یاد بدهید و در محیط خانواده رسانه امن و بدون خشونت روشن بشود قطعاً آن فرد همدلانه‌تر با مسایل برخورد خواهد کرد، ولی اگر خشونت‌طلبی را رواج بدهید خشونت‌طلبی قطعاً افزایش پیدا می‌کند. متاسفانه در ایران، نگاه مردم، نگاه رسانه‌ها و فرهنگ حاکم بر جامعه فعلی مروج خشونت هستند. آلبرت بن دورا از بزرگترین روانشناسان حال حاضر می‌گوید مشاهده عامل ایجاد یک خلق منفی است. نقش‌پذیری و الگوپذیری از جامعه باعث می‌شود تا خلقیات ما دچار مشکل شود پس می‌توانیم بگوییم مشاهده این مسائل آسیب به ما می‌زند. ما به واسطه آسیبی که به ما می‌رسد این مسائل را به وجود نمی‌آوریم بلکه این مسائلی که به‌وجودآمده باعث بروز این مشکلات شده است.

به نقل از فرارو

برای دستیابی به لینک خبر اینجا را کلیک کنید