اگر قرار باشد مقاله‌ای علمی بنویسید، ترجیح می‌دهید با دوستان و موافقانتان این کار را انجام بدهید یا مخالفانتان؟ یافته‌های محققان نشان می‌دهد اگر برای بررسی پدیده‌ای با مخالف خود حرف بزنید، به پیشرفت‌های چشمگیری دست پیدا می‌کنید.

پنج محقق دانشگاه پرینستون خود را به‌مدت یک هفته در هتلی قرنطینه کردند تا دربارۀ مشکلی علمی تصمیم بگیرند. جالب اینکه هر یک نظر متفاوت خودش را داشت. اتاقشان لابد باید شبیه میدان جنگ می‌شد، اما نتیجه چیز دیگری بود: آن‌ها، آخر هفته، با یک نظریۀ مشترک از هتل بیرون آمدند.
پنج علم‌پژوه اجتماعی خود را به مدت یک‌هفته در هتلی در آمستردام قرنطینه کردند تا در‌این‌باره به اجماع علمی برسند که مردم چگونه کلیشه‌ها را می‌سازند. آن‌ها با یک نظریۀ مشترک از هتل بیرون آمدند. جالب اینکه مشوقشان این واقعیت بود که در واقع هیچ یک با دیگری اتفاق‌نظر نداشت.آن‌ها یک سال پیش در کنفرانسی در اروپا نظریه‌های متعارضشان را ارائه دادند. حاضران -همچنین علم‌پژوهان اجتماعی- در شگفت بودند که آن‌ها، اگر مجبور باشند یک مدل را برگزینند و دیگر مدل‌ها را کنار بگذارند، چگونه می‌توانند به مطالعۀ جامع کلیشه‌ها بپردازند.
سوزان فیسک، نویسندۀ همکار در این تحقیق و استاد کرسی یوجین هیگینزِ روان‌شناسی مدرسۀ مسائل عمومی و بین‌المللی ویلسون وودرو دانشگاه پرینستون، گفت: «مردم با سردرگمی کامل و محض به‌سمت ما آمدند. نگران بودیم مبادا پژوهشگران سیر کامل تحقیق را کلاً رها کنند، ازاین‌رو تصمیم گرفتیم تا وقتی به یک اجماع برسیم خود را -نظیر کمپ دیوید- قرنطینه کنیم».
تیم پس از یک هفته عزلت‌نشینی در آمستردام با مقاله‌ای دارای یک نظریۀ مشترک بیرون آمد. آن‌ها با الهام‌گیری از تجربه‌شان، در مجلۀ پی. ان. ای. اس، یک راهنمای «چگونه می‌توانیم» منتشر کردند. آن‌ها آنچه برای موافق‌سازی مخالفان مؤثر است -و آنچه مؤثر نیست- را توصیف کردند.روش‌ها و موفقیت این روش‌ها نشان داد دفاتر و بنیاد‌های تأمین مالی حکومت باید ازاین‌پس تلاش کنند، برای پیشرفت علمی، افرادی دانشگاهی با منظر‌هایی مخالف را گرد هم بیاورند.
فیسک اظهار داشت: «اگر مردم می‌خواهند با هم وارد یک اتاق شوند و دربارۀ تفاوت‌هاشان گفتگو کنند، علم پیشرفت می‌کند. با عنایت به اینکه همۀ ما آثاری در مجلات مشهور منتشر کرده‌ایم، هرگز فکر نمی‌کردیم این نظریه درست یا آن نظریه اشتباه است. بلکه فکر کردیم تفاوت‌هایی ظریف در نحوۀ عملکرد این نظریه‌ها وجود دارد. این چیزی است که بعد از یک هفته همزیستی به آن رسیدیم».

تحقیق فیسک مدت‌هاست نشان داده مردم کلیشه‌ها را بر پایۀ درکشان از توانایی و صمیمیت دیگر مردمان شکل می‌دهند. بااین‌حال، همیاری او با مخالفان به عوامل فرضی دیگر نظیر ایدئولوژی اشاره دارد. یا صمیمیت را به مطمئن‌بودن و دوستانه‌بودن تقسیم نمودند. یا از اخلاق در برابر هر چیز دیگر دفاع کردند.فیسک و نویسندگان همکار او به این اتفاق‌نظر رسیدند که توانایی فرضی شخص یا مردمِ بررسی‌شده آشکارا یک عامل در تعیین کلیشه‌هاست. عامل فعال دوم شکلی از صمیمیت یا اطمینان است. این می‌تواند بسته به باور‌های سیاسی مشترک و وابسته به وضعیت باشد.
بااین‌حال، احتمالاً مهم‌ترین چیز این است که پژوهشگران توانستند به اتفاق‌نظر برسند. آن‌ها با حضور در «همیاری مخالفان»، مفهومی که دنیل کانمن روان‌شناس برجسته و اقتصاددان برندۀ جایزۀ نوبل از دانشگاه پرینستون وضع کرد، توانستند تحقیقی را برای پاسخ به مسائل حل‌نشده طراحی کنند.آن‌ها با حضور در ایدۀ جدید «اتحاد مخالفان» نشان دادند که هیچ یک از نظریه‌هاشان نامعتبر نبود. بلکه هر نظریه‌ای معتبر است، بسته به وضعیت یا اوضاع متفاوتی که باعث می‌شوند یک نظریه در باب کلیشه‌ها بر دیگر نظریه‌ها رجحان داده شود. در واقع ایدۀ این همیاری حتی قبل‌تر از نخستین کنفراس ظهور کرد، به‌لطف کوخ که به‌عنوان دانشجوی لیسانس مقاله‌ای در کنفراسی ارائه داد که تحقیقات بیست‌سالۀ فیسک در باب کلیشه‌ها را رد می‌کرد. کوخ نیز، نظیر فیسک، شواهدی یافت.

در سراسر این روز‌های مشترک، ایلمرز، که روان‌شناس اجتماعی‌سازمانی است و نویسندۀ مسئول آخرین مقاله در نشریۀ پی. ان. ای. اس، یقین یافت که گروهشان به آن اصول پایبند است.این‌طور آغاز کردند که تعاملاتشان را جدا از مخالفت رقابتی در قالب جست‌وجوی یک هدف مشترک مجدداً چارچوب‌بندی کنند. همچنین، موافقت کردند همۀ مقاصد مطمئن خود و نیز توانایی علمی را در رابطه با هدف به اشتراک بگذارد.
برای آغاز «زمین بازی را مسطح می‌کردند»، یعنی تنها یک پژوهشگر از هر گروه تحقیقاتی حاضر می‌شد؛ ارشدبودن امتیاز نبود، و اینکه توصیفات تهیه‌شده از هر مدل شامل تعداد صفحات مشابهی بود. پیش از گفتگو دربارۀ تفاوت‌ها بحث را با اصول توافق‌شده آغاز می‌کردند. آن‌ها به‌عنوان علم‌پژوه «از کنجکاوی مشترک سود بردند».
از آنجا به‌سمت «تولید پیشرفت سنجش‌پذیر» حرکت کردند و در گروه‌هایی دونفره تقسیم شدند تا نگارش مقاله را آغاز کنند. تمام این‌ها با التفات به امری بود که به آن می‌گفتند «سعی برای منفعت متقابل»، و این فهم که نرسیدن به راه‌حل یک «بدیل زیان‌بار» و ناپذیرفتی خواهد بود. این موجد حس فوریت در طول این تجربه شد.
یک هفته بعد، پیش‌نویس مقالۀ نظریه شکل گرفت. این تیم یک سال را صرف بازبینی، ارائه و بازبینی مقاله برای یک ژورنال نظریه کرد. ضمناً آن‌ها اجزای اصلی فرایندشان را در یک مقالۀ چشم‌انداز‌ها این‌طور تلخیص کردند: «اتحاد مخالفانْ مدل‌های رقیب را قادر می‌سازد تا درگیر نظریه‌سازی همیارانه به‌سمت علم تجمعی شوند»
روش‌ها دلالت‌های روشنی برای دانشگاه و نیز برای سیاست‌گذاری و رسانه داشت. پژوهشگران می‌گفتند همیاری مخالفان در باب داده و اتحاد مخالفان در باب نظریه هر دو می‌تواند اعتبار علمی را در میان روزنامه‌نگاران، عموم مردم و نمایندگان مجلس بهبود بخشد، امری که به‌ویژه در عصر بداطلاعات و نااطمینانی اهمیت دارد.
فیسک اظهار داشت: «ما از علم رفتاریِ مذاکرات چندطرفه استفاده کردیم تا مسئلۀ علم قطبی‌شده‌مان را حل کنیم و در این راستا از بینش‌های مشترک مدل‌ها بهره بردیم، بینش‌هایی مبنی بر اینکه به توانایی یکدیگر احترام بگذاریم و به مقاصد هم اعتماد کنیم. شاید تجربه‌مان به‌عنوان تیم مخالفان برای منظر‌های متعارض در باب سیاست‌گذاری، سیاست‌ورزی و هنجار‌های اجتماعی مفید باشد».

به نقل ازفرادید

برای دستیابی به لینک خبر اینجا را کلیک کنید