پس از کرونا جهانی با مهربانی و خلاقیتِ بیشتر انتظارِ ما را میکشد. چند سال پیش، مایکل میچالکو، یک افسرِ ارتشِ سابقِ آمریکا، ایدۀ شگفتانگیزی برای تقویتِ خلاقیت مطرح کرد. او آن را «واژگونیِ مفروضات» نامید. بر اساسِ آن شما در موردِ هر بافتار، موضوع و سلسله مباحثِ موجود، نکاتِ اصلی را استخراج میکنید و بعد آن نکات را در ذهنِ خود واژگون میکنید. این یافته بارها در علومِ اجتماعی تکرار شده است: افراد با رویکردِ اعطاءکنندگی در جهانی که بیش از پیش در آن وابستگیِ متقابل پررنگ میشود، موفقتر هستند.
جهان فقط ظرفِ چند هفته تغییراتِ ژرفی به خود دیده است؛ اما در بحبوحه تمام طغیانها و پریشانیهای این مدت، دلایلِ بسیاری وجود دارد که باور کنیم میتوانیم با کیفیاتِ انسانیِ پیشرفته خود از این بحران خارج شویم.
بنابراین، فرض کنید درباره بازگشایی یک رستوران فکر میکنید (چیزی که در حالِ حاضر امکان آن وجود ندارد!). اولین مفروض شما این خواهد بود: «رستورانها فهرستِ غذا دارند.»شکلِ واژگونِ این ایده میتواند این باشد: «رستورانها فهرست غذا ندارند.» بنابراین ممکن است این ایده در ذهن ایجاد شود که سرآشپز میتواند مشتریان را از موادِ غذاییِ در دسترس خود آگاه کند و به آنها اجازه دهد آنها غذای خود را از موادِ موجود سفارش دهند. این ایده ممکن است طرحی قابلِ اجرا نباشد، اما با مخل کردنِ الگوهای مرسومِ اندیشه، میتواند ایدهها و تداعیهای جدید در ذهن ایجاد کند.
یک مثال دیگر، فرض کنید که میخواهید یک شرکتِ تاکسی تلفنی راهاندازی کنید. نخستین فرض این است که: «شرکت تاکسی تلفنی صاحبِ اتومبیلهای فراوان است.» شکلِ واژگونِ این ایده میتواند این فرض باشد که: «شرکتِ تاکسی تلفنی اتومبیل ندارد.»اگر ۲۰ سال پیش چنین ایدهای به ذهنِ کسی میرسید به او میگفتند دیوانه است. امروز، بزرگترین شرکتِ تاکسی در جهان، یعنی اوبر، هیچ خودرویی ندارد. امروزه بسیاری از منابعِ کسب درآمد حاصلِ واژگونسازیِ مفروضات هستند.
ویروسِ کرونا زندگیهای ما را واژگون کرده است. درست است که امیدواریم در چند ماهِ آینده به نسخۀ معمولِ خود بازگردیم، اما امکانش وجود دارد که بعد از این دوران، هیچچیزی دیگر مانند سابق نباشد. بسیاری منابعِ درآمد و کسبوکارهای خود را از دست دادهاند. این ویروس با خود فشارها و سختیهای عاطفی و مالی زیادی به همراه آورده است.
اما در میانِ هر تاریکی، فرصتهایی نیز وجود دارد.فرصتهایی برای بازتصویرسازیِ جهان و جایگاهِ فرد در درون آن. افراد در صنایع خلاق از تکنیکهای واژگونسازی برای تولید محصولات و نوآوریها استفاده کردهاند. شاید بتوانیم از این تکنیک در دورانِ کرونا استفاده کنیم.
برای مثال آموزش را در نظر بگیرید. به طور سنتی آموزش به معنیِ حضورِ کودکان در مکانی به نامِ کلاس برای انتقال دانش بوده است. اگر این مفروض را واژگون کنیم و بگوییم «آموزش به معنیِ انتقالِ دانش نیست» چه میشود؟ این باعثِ جرقه زدنِ اندیشۀ کمک به کودکان برای توسعه مهارتهایی میشود که هرگز در نظامِ سنتیِ آموزش جایی نداشتند.
درباره مهارتهای نرم صحبت میکنم. مهارتهایی که برای جهانِ واقعی مهم هستند؛ اما ازآنجاییکه معلمان درگیرِ برنامههای آموزشیِ معمولِ مدارس هستند، فرصتی برای آموزش این مهارتها به کودکان ندارند. برای مثال، مهارتِ بداههسرایی یا مهارتِ مباحثه. مهارتِ کارِ گروهی یا مهارتِ فیالبداهه گویی.
بسیاری از والدین به این نتیجه رسیدهاند که آموزش به کودکان در خانه بسیار سخت است. اما میتوانیم چند ایدۀ «شورشی» را که ناشی از واژگونیِ مفروضات است، بهکار ببریم.
مثلا می توان از کودکان خواست که درباره بزرگترین شکستها و درسهایی که از این شکستها آموختهاند، یادداشتهایی تهیه کنند.ایدها این است که مفهومِ شکست را از چیزی که موضوعِ برچسب زنی و انگِ اجتماعی قرار میگیرد به چیزی که بخشی از فرایندِ رشدِ ماست تبدیل کرد. می توان درباره آدمهای موفقی صحبت کردکه در زندگی شکستهایی را تجربه کرده بودند.
نقلِ قولِ جیِ کِی رولینگ، نویسنده هری پاتر، در این زمینه بسیار کمککننده است که میگوید: «برخی شکستها در زندگی اجتنابناپذیر است. زندگی بدونِ ناکامیها امکانپذیر نیست، مگر اینکه آنقدر محتاطانه زندگی کنید که دیگر اصلاً زندگی نکرده باشید–در اینصورت شما به صورتِ پیشفرض شکستخورده محسوب میشوید.»
این مثالها فقط واژگونیِ مفروضات در زمینه آموزش بود. اما مطمئنا در دهها زمینه دیگر میتوان مفروضات را واژگون کرد. این تکنیک در بسیاری از زمینهها عملی است. نکتهای که درباره آموزش می توان گفت این است که این تکنیک به هیچوجه به این معنی نیست که باید کودکان را از آموزشِ سنتی به معنی دریافتِ دانش محروم کرد؛ بلکه به این معنی است که راهی برای پرورشِ استعدادهای ضروری دیگر در آنها پیدا کنیم که برایشان سرگرمکننده هم باشد.
به نتایجِ مطالعهای که روی ۶۰۰ دانشجوی پزشکی انجام شد دقت کنید. این مطالعه دریافت که دانشجویانِ خودخواه – آنهایی که روی پیشرفت خودشان تمرکز میکنند و دیگران کمتر برایشان اهمیت دارند – در نخستین سالِ تحصیل بسیار بهتر عمل میکنند. این «گیرندگان» در کسبِ اطلاعات بسیار خوب عمل میکردند، آنها کمتر چیزی را جبران میکردند و برای همین قادر بودند روی پیشرفتِ خودشان تمرکز کنند.آنهایی که در موردِ وقتِ خود بخشندهتر بودند و مشتاق بودند که ایدهها و دانشِ خود را با سایر دوستان و همکلاسیهای خود به اشتراک بگذارند، یا کسانی که به آنها «اعطاءکننده» میگوییم، از «گیرندگان» عقب میماندند.
اما ماجرا همینجا تمام نمیشود. در سالِ دوم، مهربانان، عقبماندگیِ خود را جبران میکردند و به نامهربانان میرسیدند. در سالِ سوم، آنها از نامهربانان پیشی میگرفتند؛ و در سالِ آخر، این اعطاکنندگان بودند که نمراتِ بسیار بالاتری از گیرندگان داشتند.بر اساسِ این تحقیق پیشبینیِ اینکه افراد با اندیشههای مهربانانه، با نمرات بالاتر فارغالتحصیل خواهند شد،
چه اتفاقی افتاد؟ اعطاءکنندگان تغییر نکرده بودند این ساختارِ برنامههای آموزشی بود که تغییر کرده بود.
همانطور که آدام گِرَنت، روانشناس، نوشته است: «دانشجویانِ پزشکی با پیشرفت در درسِ پزشکی از کلاسهای مستقل به کلینیکهای شبانهروزی و مراکزِ درمانی منتقل میشوند. هر چه آنها در درسِ پزشکی به جلوتر میروند، موفقیت آنها بیشتر از قبل به تواناییهایشان در کارهای تیمی و خدماتی مرتبط میشود. برای همین گیرندگان برخی اوقات در کلاسهای مستقل که عملکرد فرد فقط به نتایجِ فردی وابسته است، پیشرفتهایی دارند؛ اما اعطاءکنندگان در نقشهایی که در آنها همکاری واجدِ اهمیتِ بیشتری است، موفقتر میشوند.» یکی از نکاتِ مثبت بحران کرونا میتواند احتمالِ افزایش مهربانی باشد. آیا مهربانی میتواند به بخشی پایدار از جوامع تبدیل شود، بهخصوص وقتی مردم تشخیص دهند که ایثار و توجه به منافعِ خویشتن چندان هم در تناقض نیستند؟
این یافته بارها در علومِ اجتماعی تکرار شده است: افراد با رویکردِ اعطاءکنندگی در جهانی که بیش از پیش در آن وابستگیِ متقابل پررنگ میشود، موفقتر هستند. اعطاءکنندگان بسیار استراتژیک هستند؛ آنها تنوع را میپسندند و به دنبال آن هستند، اما افرادِ خودخواهی را که میتوانند از آنها سوءاستفاده کنند را کنار میگذارند. یکی از محققان نوشته است: «نگرشِ اعطاءکننده وقتی با هوشِ اجتماعی همراه میشود، به یک داراییِ قدرتمند تبدیل میشود.»
بههیچ وجه هدف این نیست، سختیهایی که هماکنون ، در این شرایط بحرانی با آن مواجه هستیم را کمرنگ جلوه دهیم؛ اما باور پذیر نیست که آیندهای تاریک و غمناک به ما به ارث خواهد رسید. جهانی با مهربانی و خلاقیتِ بیشتر انتظارِ ما را میکشد. ما به دنبالِ راهحلهای جدیدتر خواهیم بود و در مقابلِ ایدههای از مُد افتاده شورش خواهیم کرد و این کار را با روحیهای تیمی و کمک به هم برای موفق شدنِ همه انجام خواهیم داد.
همانطور که زمانی یک روانشناس نوشت: «بر اساسِ قوانینِ خرد، موفقترین افراد سه ویژگیِ مشترک دارند: انگیزه، توانایی و فرصت. اما یک مادۀ ضروریِ چهارمی هم هست: موفقیت به شدت بستگی به این دارد که ما چه رویکردی نسبت به تعاملاتِ خود با دیگران داریم. آیا ما به دنبالِ کسبِ نهایتِ ارزش برای خودمان هستیم یا به ارزشمندتر شدنِ جهان کمک میکنیم؟ معلوم شده که این انتخابها عواقب حیرتانگیزی برای موفقیت دارند.»
به نقل از وب سایت فرادید
برای دستیابی به لینک خبر اینجا را کلیک کنید