یکی از تفاوتهای آشکار بچهها با بزرگسالان در نحوۀ فیلمدیدنشان است. بچهها یک انیمیشن را صد بار هم که دیده باشند، باز میخواهند آن را ببینند. با اینکه صحنه به صحنهاش را حفظ شدهاند، همچنان با لذت تماشایش میکنند. اما انگار یکی از اصول دنیای بزرگسالی این است که هر فیلمی را فقط یکبار باید دید، یا هر کتابی را فقط یکبار باید خواند. این تفاوت ناشی از چیست؟ آیا بچهها هنوز درکی از کسالت ندارند، یا ما فراموش کردهایم که چطور باید از تجربههای تکراری لذت ببریم؟
به گزارش عصرایران به نقل از ترجمان علوم انسانی، یکی از سناریوهای رایج و ضدحال در اتاق نشیمن، از این قرار است: زن و شوهری میخواهند تصمیم بگیرند که چه فیلمی ببینند. گزینهای وجود دارد که تقریباً یکی از آنها برایش هیجانزده است، ولی دیگری آن را قبلاً دیده. به همین خاطر، این گزینه منتفی است.مطالعهای جدید نشان میدهد این تصور نابجاست که چون قبلاً چیزی یا جایی را دیدهاید، خواندهاید، انجام دادهاید یا بازدید کردهاید، دیگر نباید برای بار دوم سراغش بروید. اد اوبراین، استاد علوم رفتاری دانشکدۀ کسبوکار دانشگاه شیکاگو، میگوید که تکرار یک تجربه، از قضا «ممکن است آنقدری هم که مردم فکر میکنند، کسلکننده نباشد».
موزهها، برای فهمیدن یافتۀ اصلی اوبراین مبنی بر اینکه چرا ممکن است فعالیتهای تکراری بیشتر از انتظار آدمها برایشان رضایتبخش باشد، مثال خوبی هستند. به گفتۀ اوبراین در این مطالعه، شاید آن احساس رضایتی که نادیده و دستکم میگیریم، لذتی است که از دیدنِ مکانهایی میبریم که از قبل آنها را خوب میشناسیم. مثلاً شاید مجموعۀ آثاری که در موزه به نمایش درآمده، در اولین بازدید خستهکننده ولی در روز دوم تحملپذیر باشد. یا ممکن است گوشه و کنار موزه با چیزی روبهرو شویم که در گذر اول به چشممان نیامده است. اوبراین شواهد بیشتری در حمایت از ایدۀ دوم پیدا کرد: در دل چیزهایی که گمان میکنیم تمام و کمال تجربه کردهایم، نکات بدیع و تازهای کمین کردهاند، ولی ما این نکات را دستکم میگیریم.
به طور کلی، تحقیقات روانشناسی و اقتصاد رفتاری نشان داده است که وقتی افراد دربارۀ چیزهایی تصمیم میگیرند که به گمان خودشان از آنها لذت میبرند، اغلب به تجربیات جدید و ناآشنا مانند کتاب یا فیلم جدید یا مسافرت به مکانی که قبلاً آنجا نرفتهاند اولویت میدهند. البته در این تصمیم اشتباه نمیکنند: انسانها هرقدر بیشتر به چیزی عادت کنند، کمتر از آن لذت میبرند. همانطور که اوبراین مینویسد، «مردم ممکن است تازگی را انتخاب کنند نه به این دلیل که انتظار دارند تجربۀ فوقالعاده مثبتی از گزینۀ جدید داشته باشند، بلکه بدین خاطر که گزینههای قدیمی برایشان کسلکننده است». و گاهی اوقات، میزان کسلکنندگیای که انتظار دارند، اغراقشده است.
دانستن اینکه انتظارات ما، گاهی دور از واقعیتاند، میتواند به تصمیمگیریمان دربارۀ چگونگی گذراندن اوقات فراغتمان کمک کند. برخی از انواع تجربهها گزینههای بهتری برای این طرز فکر هستند؛ به قول خود اوبراین، «هرقدر هم لب جوی آب به تماشا بنشینی، آب تازهای در جو جاری نمیشود». به عنوان نمونه، یکی از عوامل تصمیمگیری میتواند میزان پیچیدگی باشد: مواردی که «آنقدر اطلاعات در آنها وجود دارد که در گذر اول نمیشود همهاش را دریافت کرد»، چیزهایی مثل کتاب یا موزههای بزرگ. بنابراین تجربۀ دوبارۀ آنها میتواند موجه باشد.
به نظر میرسد یک قشر از آدمها کاملاً به این طرز فکر رسیدهاند: بچهها. بسیاری از آنها همیشه با کمال میل فیلمهای تکراری را میبینند و کتابها و آهنگهای تکراری را میخوانند. اوبراین میگوید «کودکان خردسال هنوز به آن ظرفیتهایی دست نیافتهاند که به بزرگسالان کمک میکنند تا راه خود را در محیطهای اطلاعاتی بسیار پیچیده پیدا کنند». شاید آنها هنوز درک نکردهاند که چگونه ارزش تازگی را ارزیابی کنند. یا شاید هم آنها ارزش موجود در فعالیتهای قدیمی را درستتر ارزیابی میکنند و هنوز آنقدر اجتماعی نشدهاند که تکرار را نمادی از ایستایی و کسلکنندگی بدانند.
ممکن است بچهها از تماشای کارتون ملکۀ برفی برای پنجاهمین بار، به همان اندازۀ دفعۀ اول یا بیشتر از آن لذت ببرند اما احتمالاً نظر والدینشان فرق دارد. در اینجا، لابد میتوان گفت که بچهها قضیۀ تازگی-تکرار را درست نگرفتهاند، اما ممکن است حکمتی پشت رفتار آنها باشد.
برنامههای تلویزیونی با کیفیت، با چنان سرعتی تولید میشوند که منطقاً نمیشود همهشان را دید؛ و تازه، این فقط یک نوع سرگرمی است و فیلم، کتاب و سایر اشکال سرگرمی هم جای خود را دارند. گوگل پیداکردن فهرستی از بهترین موارد را در تقریباً هر زمینهای نسبتاً آسان کرده است و رسانههای اجتماعی دائماً کارهای بسیار جذابی را به شما نشان میدهند که دوستانتان انجام دادهاند و شما هنوز امتحان نکردهاید. لذا به گفتۀ اوبراین، ذهنیتی که «فقط یکبار و بس» را تجویز میکند، ممکن است «نشانۀ نوعی انطباق خوشایند برای کاهش بار و فشار شناختی باشد»، یعنی چیزی که به افراد کمک میکند تا حرکت به سمت گزینۀ بعدی را توجیه کنند. اما نکته اینجاست: هنگامی که تصمیم میگیرید سراغ گزینۀ بعدی بروید، ممکن است آنچه را در مقابلتان قرار دارد دستکم گرفته باشید.
به نقل ازعصر ایران
برای دستیابی به لینک مطلب اینجا را کلیک کنید