آنچه بچههای ما از ما یاد میگیرند، با آن چیزهایی که میخواهیم به آنها یاد بدهیم، تفاوتهای زیادی دارد. ما میخواهیم بچههایمان اشتباهات ما را نکنند یا ضعفها و وسواسها و اضطرابهای ما را نداشته باشند. میخواهیم آنها مثل ما نشوند، اما نتیجه دقیقاً برعکس این میشود: بچههایمان معمولاً شبیه خودمان میشوند. مجموعهای از تحقیقات تازه نشان دادهاند که قضاوتهای یک مادر دربارۀ بدن خودش تا کجا میتواند بر ذهنیت دخترش دربارۀ این مسئله تأثیر بگذارد.
عذابوجدانی که مادران دارند، از رایجترین احساسات دوران ما است، وقتی در آینه به خود نگاههای سرزنشبار میکنیم و تشویشهایم دربارۀ فلان نقص واقعی یا بهمان عیبِ خیالیِ ظاهریمان را به نمایش میگذاریم در حالی که دختر کوچکمان، تنها مخاطبِ کارهایمان ، به تماشا ایستاده است. همۀ عوامل فرهنگی، اجتماعی و خانوادگیای که ما را نسبت به ظاهر زنانهمان شرطی کردهاند، پیش چشم نظارهگرِ او جان میگیرند. همین است که ما را شرمنده میکند. دوست نداریم این مونولوگ درونیام را به او هم منتقل کنیم.
از قضا، احساس گناهی که داریم بیجا هم نیست. بنا به یک حکمت قدیمی، بچهها اسفنجاند. یا مثلاً میمونهاییاند که کارهای بقیه را نعل به نعل تقلید میکنند. صدالبته مادرها زحمت زیادی میکشند تا الگوهای مناسب برای دختران را به بچههایشان نشان دهند: مثلاً آن زنان پیشتازی که در میدان فوتبال یا رقابت انتخابات ریاستجمهوریاند. بااینحال، گاه عمداً و گاه سهواً وسواس مخرب خودمان دربارۀ زیبایی را هم به دخترانمان منتقل میکنیم. باید برعکس عمل میکردیم. در حقیقت، یکی از مهمترین (گرچه شاید پراضطرابترین) مسائل امروز ما این است که توجهات را از ظاهر دختران دور کنیم.
«نارضایتی از تن و همبستههای آن در دختران ۵ تا ۷ ساله: یک آزمایش در زمینۀ یادگیری اجتماعی» عنوان مطالعهای بود که سال ۲۰۱۶ در ژورنال روانشناسی بالینی کودک و نوجوان منتشر شد. این مطالعه از همان ترس پرده برمیداشت: وقتی مادران و دختران کمسنوسال آنها کنار هم جلوی آینه قرار داده میشوند، دختران از نحوۀ صحبت مادران دربارۀ تن خودشان تقلید میکنند. در این آزمایش، مادران باید بدن خودشان را از فرق سر تا نوک پا توصیف میکردند. یک گروه باید فقط نکات منفی میگفتند، و گروه دیگر فقط نکات مثبت میگفتند. یکی از پژوهشگرانِ ارشد این مطالعه و کارشناس تصویر بدن، میگوید تعدادی از زنان هیچ حرف امیدوارکنندهای نداشتند که دربارۀ خودشان بزنند. و آنچه مادران میگفتند، تأثیری قوی بر دخترانشان میگذاشت.حتی یک بچه هم نبود که پس از شنیدن حرف مادرش، جوابش را خواه در جهت مثبت یا منفی تغییر ندهد. وقتی مادر میگفت موی خودش را دوست دارد، بچه هم تکرار میکرد. مادر که میگفت فلان چیز را دوست ندارد، به همین ترتیب».
برای مادرانی که مشکلات شخصی با ظاهر و تن خود دارند، دختردار شدن ممکن است دشوار تمام شود. سخت میشود از مصاف آن صدایی فرار کرد که درون مغز ما مداوماً ترانۀ «من چاقم» یا «باید وزن کم کنم» میخواند. ولی اگر الگوی خوبی نسازیم، وضع نسل بعد خطرناکتر میشود. محققان، دادههای ۷۲ زنِ مدیر را جمعآوری کرد تا نشان دهد که تشویشهای زنان دربارۀ ظاهرشان چگونه در موقعیتهای حرفهای به نمایش درمیآیند و تا سالهای سال بر عزتنفسشان اثر میگذارد. تقریباً نیمی از این زنان در ردههای مدیریتی میگفتند که در معاشرت، و در نمایندگی شرکتشان، راحت نیستند چون نسبت به برداشت دیگران از ظاهرشان حساساند. زنانی داریم که به مناصب ارشد مدیریتی رسیدهاند ولی کماکان با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند ، چاره چیست؟ آنها وقتی با مادران صحبت میکند که برای سلامت روانی خودشان تصمیم به تغییر بگیرند چندان راه به جایی نمیبرد، اما وقتی دربارۀ ضرورت الگوسازی مثبت برای نسلهای بعد حرف میزند نتیجه میگیرند.
بااینحال، به سادگی نمیشود در دخترها حس خوبی دربارۀ خودشان ایجاد کرد. در باب یک سؤال قدیمی، دو جبهه در افکار عمومی اینترنت شکل گرفته است: آیا باید به دخترتان بگویید که زیباست؟ به گفتۀ کارشناسان، تکرار دائمی «تو زیبا هستی» نتیجۀ معکوس میدهد. این کار نمیتواند حائلی در برابر آن پیامهای اجتماعیای باشد که میگویند ارزش دختران، بیش و پیش از هر چیز، به قشنگی آنهاست.
بهعلاوه، جنبش «همه زیبا هستند» شاید موجب توانمندسازی کاذب شود. به گفتۀ ، استاد روانشناسی دانشگاه نورثوسترن که دربارۀ تصویر بدن و رسانه مطالعه میکند، تلاش برای بسط معیارهای زیبایی هدف شرافتمندانهای دارد، اما کمیابی در ذات تعریف زیبایی است و قرار نیست همه زیبا باشند. او میگوید: «وقتی میگویید دخترتان زیباست، اگر منظورتان این است که او قوی، باهوش، منعطف یا بامزه است، از همان صفتها استفاده کنید»احتمالاً آنچه مادران در برابر چشم دخترانشان انجام میدهند مهمتر از حرفهایی است که میزنند.
مادر شدن، در بهترین حالت خود، میتواند فرصتی باشد که از خودتان بپرسید خانوادهتان دربارۀ بدنتان چه چیزی به شما یاد دادهاند، و آگاهانه تصمیم بگیرید که میخواهید کدام یک (یا اصلاً هیچیک؟) از آن ارزشها را به نسل بعد منتقل کنید. در بدترین حالت، مادری ممکن است به چاه ویل اینستاگرامیِ «شرمندگی از بدن» تبدیل شود، یا به جریان مستمرّی از کامنتهای «خوشگلِ مامان» شبیه شود که علیرغم حسننیتشان، ظاهر فرد را معیاری برای ارزش ذاتیاش میشمارند.
ما ناخواسته به شیوههای دیگری هم از دختران میخواهیم به ظاهر خودشان گیر بدهند و دنبال استانداردهای غیرواقعبینانۀ زیبایی بروند. ارزشگذاریمان برای تن آدم نه با شکلش، که با تواناییهایی که دارد، باشد. والدین هنگام صحبت با نوجوانانی که در دل طوفان تصویر بدن به سر میبرند، بکوشند که بیم و اضطراب آنها به سمت پاسخدادن به سؤالاتی از این قبیل سوق یابد: وقتی که دختران و زنان احساس بدی دربارۀ تنشان داشته باشند، چه کسی سود میبرد؟ چه کسی از دلنگرانیهای زنان پول درمیآورد؟
بهعنوان یک مادر، همواره تعجب میکنیم که مردم چقدر به دخترمان میگویند که: «تو زیبا هستی». این حرفها بخشی از متن آن نمایشنامۀ فرهنگیاند که تجویز میکند مردم به دختران جوان چه بگویند. معمولاً با حرفی از این جنس می توان پاسخ داد که: «ولی باهوش هم هست». در عوض، می توانیم روی این چیزها کار کینم: وقتمان را کمتر به اخم و تخم جلوی آینه بگذرانیم. در خانواده، نظردادن دربارۀ ظاهر زنان دیگر را، ممنوع کنیم و دست آخر و هروقت کسی میگوید یکی از دخترانش زیباست، پاسخ این باشد که: «بقیۀ ویژگیهایش جالبترند».
به نقل ازسایت ترجمان علوم انسانی
برای دستیابی به لینک اصلی خبر اینجا را کلیک کنید