خویشتن‌داری نه یک استعداد ذاتی بلکه بازتاب موقعیتی است که در آن قرار گرفته‌ایم.

یکسری خیلی به قدرت اراده‌شان می‌نازند. سحرخیزند، سرشان برود باشگاهشان ترک نمی‌شود، ناخنشان را نمی‌جوند و حتی نوشابه نمی‌خورند. درواقع، برای انجام کاری کافی است عزمشان را جزم کنند. حالا خودمانیم؛ در کل زندگی، چند نفر از این سوپرمن‌ها به چشممان خورده؟ ما آدم‌معمولی‌ها گرفتار عادت‌هایمان هستیم، آن‌هم عادت‌هایی غالباً مضر که آرزوی ترکشان را انگار باید به آن دنیا ببریم. اما روان‌شناسی به‌نام وندی وود می‌گوید ترک عادت‌های بد، آن‌قدرها هم که می‌گویند، ربطی به ارادۀ قوی ندارد. او راهی متفاوت برای حل این معما پیدا کرده است.

چندین سال پیش یک گوشی هوشمند خریدم و خیلی زود عاشقش شدم. اینکه می‌توانستم ایمیل بفرستم، روی اینترنت دنبال یک فکت بگردم یا چیزی بخرم و مهم نباشد کجا هستم، به معنای دستاورد تصورناپذیری در بازدهی بود. هر بار که ایمیلی دریافت می‌کردم، گوشی دنگ صدا می‌داد و من به هرآنچه که بود می‌رسیدم و به خودم از بابت کارایی غره می‌شدم. این امر رفته‌رفته مزاحم کار و گفت‌وگوهایم شد. این ماشین در آغاز به خدمتکاری معجزه‌گر می‌مانست، اما به‌تدریج من بودم که برده‌اش شدم.

عادت‌ها، چه خوب چه بد، مدت‌هاست که فیلسوف‌ها و سیاست‌گذاران را مجذوب خود کرده‌اند. ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوسی، اندیشه‌های موجود دربارۀ فضیلت را بررسی کرد و این مختصر را ارائه داد: «برخی متفکران اعتقاد دارند که انسان‌ها به‌خاطر ذاتشان خوب می‌شوند، برخی دیگر عادت را مؤثر می‌دانند و دیگرانی نیز تعلیم را». در زمانۀ مدرن، عادت‌ها زمینۀ مهمی برای کاوش علمی شده‌اند. روان‌شناسانْ پیدایش رفتارِ عادتی و تأثیر آن بر سلامت و شادی را بررسی کرده‌اند. ارسطو نوشت «تمام زندگی ما، تاآنجاکه شکل معینی دارد، چیزی جز توده‌ای از عادت‌ها نیست؛ عادت‌های عملی،احساسی و فکری… که ما را بی‌مقاومت به‌سوی سرنوشتمان می‌برند».

زمانی‌که سوار ماشین می‌شویم و می‌رانیم، لازم نیست به افعال جداگانۀ بستن کمربند ایمنی، روشن‌کردن موتور، راه‌انداختن ماشین، نگاه‌کردن به آینه‌ها و نقاط کور و فشردن پدال گاز فکر کنیم. تمام این گام‌ها در واحد منفردی در حافظه دسته‌بندی شده‌اند و با سرنخِ محیطیِ نشستن درون ماشین برانگیخته می‌شوند. این ما را آزاد می‌گذارد تا بر آنچه بیش‌ازهمه توجه فعال می‌طلبد تمرکز کنیم. می‌توانیم دربارۀ اینکه کجا می‌رویم یا وظایف روزانه فکر کنیم و حواسمان را برای اتفاقات نامعمول جاده جمع کنیم.

برای «رفتارهایِ گاه‌به‌گاهی که تنها یک‌بار اتفاق می‌افتند»، مانند دریافت واکسن آنفلوانزا، تنها به تصمیم‌های آگاهانه نیاز است. اما برای رفتارهایی که شامل تکرار می‌شوند، عادت‌ها حیاتی‌اند. دانشِ آگاهانه به‌خودی‌خود برای تغییر رفتار کافی نیست، ابتکار عمل‌های سلامت همگانی، که به مردم دربارۀ انتخاب‌های سالم آموزش می‌دهند، اغلب شکست می‌خورند. صرف اطلاع‌دادن به ما دربارۀ آنچه برایمان خوب است کارایی ندارد، زیرا بخش زیادی از آنچه می‌خوریم، می‌پزیم و می‌خریم تحت کنترل عادت است.اکثریت بزرگی از ما فاقد خویشتن‌داری لازم برای موفقیت در زندگی هستیم. خویشتن‌داری «نه یک استعداد ذاتی بلکه درعوض بازتابی است از موقعیتی که در آن قرار گرفته‌ایم». چند دست‌کاری معدود در محیطمان ممکن است ما را قادر سازد تا بتوانیم با آن‌هایی که به نظر منضبط ‌تر می‌رسند رقابت کنیم.

مطالعه‌ای دربارۀ خویشتن‌داری این فرضیه را تقویت می‌کند. افرادی که از پرسش‌نامه‌های خویشتن‌داری نمره‌های بالایی می‌گیرند ممکن است فضیلت آشکارشان را مدیون عوامل موقعیتی و نه شکیبایی صرف باشند. یافتۀ مطالعه‌ای دربارۀ چنین افراد این بود که آن‌ها به‌نحو چشمگیری به‌ندرت مقاومت دربرابر وسوسه را گزارش کرده‌اند. راهِ ترک عادت‌های بد نه در عزمِ جزم بلکه در ساخت دوبارۀ محیطمان به‌طرقی است که رفتارهای خوب را پایدار می‌کند. رفتار متأثر است از «دسته‌ای از نیروها»، قابل‌قیاس با نیروی گرانش یا دینامیک سیالاتی که باعث می‌شود یک رودخانه تندتر یا کندتر جاری باشد. کارکرد این نیروها وابسته است به اینکه کجا هستید، چه کسی دوروبر شماست، چه وقت از روز است، و افعال اخیرتان چه بوده است. به‌نحوی متناقض، ما نه ازخلال قدرت اراده، بلکه ازطریق یافتن راه‌هایی برای بیرون‌گذاشتن اراده از معادله به کنترل موقعیتی دست می‌یابیم.

صندوق‌داری که در مک‌دونالد سفارش می‌گیرد، براساس متنی که در اختیارش گذاشته‌اند باید بپرسد «آیا همراه با آن سیب‌زمینی سرخ‌کرده هم میل دارید؟» همین سؤال ساده ما را ترغیب می‌کند تا چربی و کربوهیدرات‌های بیشتری بخوریم. گرایش شرکت‌ها به عمل‌کردن به‌مثابۀ توانمندسازِ ما به‌نحو گسترده‌ای در کتاب پرفروش چارلز داهیگ، قدرت عادت (سال ۲۰۱۲)، بررسی شده است. داهیگ که هنگام نوشتن کتاب گزارشگر تایمز بود، به شیوه‌هایی اشاره می‌کند که صنعت فست‌فود محرک‌هایی را طراحی می‌کند تا ما را به مصرف بیشتر مجبور سازد. مک‌دونالد برای برانگیختن روزمره‌های غذاییِ عادتی ظاهر رستوران‌هایش را همسان‌سازی می‌کند. غذاهای بسیاری از رستوران‌های زنجیره‌ای به‌طور خاص مهندسی شده‌اند تا رگبارهایی از نمک و چربی را به ما برسانند که فوراً مرکز پاداش در مغزمان را روشن می‌کند.

داهیگ، طی بررسی تلاش‌های شرکتی برای سرمایه‌سازی از خلق عادت، کار یکی از مرشدان تبلیغاتی اوایل قرن بیستم را وصف می‌کند که می‌گویند کارزارش برای خمیردندان پِپسودِنت مسواک‌زدن را در میان آمریکایی‌ها بدل به عادت کرده است. طی تنها چند سال، پپسودنت تبدیل به یکی از شناخته‌شده‌ترین محصولات جهان شد اوروتین‌های عادتی را برانگیختۀ سرنخ‌ها و پاداش‌ها می‌داند.ایده این است که ساختار سرنخ و پاداش را دست‌نخورده باقی بگذارد اما محتوای روتین را تغییری جزئی دهد. ووگججکلید نه در ترک عادت ازطریق قدرت اراده، بلکه در جایگزین‌کردن یک عادت با عادتی دیگر نهفته است.

پژوهش ها برنقش تلاش آگاهانه نه در مقاومت دربرابر عادت، بلکه در تحلیل آن برای صورت‌بندی هرچه بهتر راهبردی برای اصلاح عادت تأکید می‌کنند. پس‌از پیدا کردن اضافه‌وزن (عادت کلوچه‌خوردن در کافه‌تریا) نوشتنِ دستورِ کلوچه ممنوع روی کاغذ چسبان برنامه‌ای شکست‌خورده است باید محرک این عادت را شناسایی کرد و برای این کار پنج دسته‌بندی پیشنهادیِ پژوهش‌گران را می توان انتخاب نمود: زمان، مکان، وضعیت روحی، سایر افراد و فعلی که بلافاصله پیش از فعل عادتی انجام گرفته است. گرسنه یا ملول بودن ، نیاز به استراحت یا بالابردن قند خون؟ عوض کردن برنامۀ روزمره یا پیاده‌روی کوتاه . اگر خوردن دونات پشت میز. اشتیاق رفتن به کافه‌تریا را فرونمی‌نشاند، می‌توان عامل قند را حذف کرد. ازطریق فرایند حذف‌کردن، معلوم میشود که عادت واقعاً از نیاز به تعامل و حواس‌پرتی نشئت گرفته است. معلوم شد که بهترین جایگزین برای کلوچه، رفتن سر میز یکی از دوستان و گپ‌زدن با اوست.

در پایان، اندرزو راهبردی گام‌به‌گام برای آن دسته از ما که گروگان گوشی‌های هوشمندمان شده‌ایم . نخست، وابستگی‌مان را تشخیص دهیم و تصدیق کنیم که چگونه این عادتْ کار، تعاملات اجتماعی و رانندگی ایمن را مختل می‌کند. در گام بعدی، «سرنخ‌های زمینه‌ای را کنترل کنیم»، یعنی محرک ها را در گوشی‌دست‌گرفتن شناسایی کنیم. برای برخی این سرنخ‌ها سمعی (صدای دنگ، صدای هورن فرانسوی) و بصری‌اند (پاپ‌آپ‌های روی نمایشگر). شاید قراردادن گوشی در حالت بی‌صدا برای ترک این عادت کافی نیست، اما آنچه دور از چشم است می‌تواند از ذهن نیز بیرون رود. شاید صبح‌ها به‌وقت آماده‌سازی صبحانه، جاگذاشتن گوشی در اتاقی دیگری. ودر ماشین، توی داشبورد می‌تواند کمک کند. زمان قدم‌زدن، آن را در یک جیب زیپ‌دار بگذاریم. راه‌های دیگری نیز برای چشم‌پوشی از این عادت وجود دارد. خاموش‌کردن گوشی به‌طور کلی بسیار مؤثرتر از بی‌صداکردن آن است.محققان به ما توصیه می‌کنند تا پاداش‌های جدیدی به‌عنوان جایگزینِ امکانات گوشی پیدا کنیم. ازطریق رادیوی ماشین به موسیقی گوش دهیم، به‌جای اسکرول‌کردن توییت‌ها و ایمیل‌ها، به‌دنبال نویسندگانی باشیم که هرگز چیزی از آن‌ها نخوانده ایم. در پایان هر روز، احساس آرامش بیشتری خواهیم داشتم و آزادترمی شویم.

به نقل از سایت ترجمان علوم انسانی

برای دستیابی به لینک اصلی خبر اینجا را کلیک کنید