مهربانی فعالان حوزه نشر، اما به لقمه لقمه کردن کتاب ها و جویدن آن ها به جای مشتری، ختم نمیشود. کتابفروشی های اینترنتی و اپلیکیشن های کتاب صوتی و پادکست به مراتب از همکارانِ چاپی شان دلسوزتر هستند.مد تازه «میکروکتاب» این ادعا را ثابت می کند. در خلاصهکتابهای چاپی هنوز زحمت خواندن وجود دارد و هنوز قیمتهای چند دههزارتومانی پشت جلد، مشتری را فراری میدهد. میکروکتابها این مشکل را از سر راه برداشته اند.آنها چکیده را هم چکیده کرده و درنهایت آنقدری از متن و محتوا باقی گذاشته اند که در ۵۰ دقیقه سروتهش هم بیاید. اگر کسی حوصله همین قدر خواندن هم نداشته باشد، میتواند فایل صوتی کتابهای لت و پارشده را گوش بدهد.
این تبلیغ، از یکی از مشهورترین تیم های میکروکتاب ساز است؛ «شما با خواندن میکروکتابها همان اطلاعات مفیدی را دریافت می کنید که مطالعه کتاب اصلی در اختیارتان میگذارد، به دور از اضافه نویسی».دقت کردید؟ هرچیزی که در ۵۰ دقیقه نگنجد، اضافه نویسی است! رمانی را که خواندنش روزها و هفته ها زمان لازم دارد، در ۵۰ دقیقه گوش بدهید؛ بقیه اش، جملهبندی های زیرکانه، جزئیات لذت بخش شخصیت پردازی،فراز و فرودهای نفس گیر، احساسات و تجربیات انسانی همگی اضافه اند.خودیاری ها را هم بدون تمرین و مرور و صبوری درچند دقیقه بخوانید تا «اضطراب» را درمان و «خلاقیت» را شکوفا کنید و استاد «خودشناسی» و «مراقبه» و کلی چیز دیگر شوید.
سطحی خوانی و احساس بی نیازی از مطالعه درست و دقیق، از آسیب هایی است که این خرده کتابها میتوانندباعث آن بشوند. بالا بردن فرهنگ مطالعه و افزایش دانش هم ادعاهای تبلیغاتی جذابی هستند که میکروکتاب ها برای تحقق آن ها، زیادی کوچک اند!این کپسول های اطلاعاتی، ربطی به مطالعه به معنی فعالیت آگاهانه خواندن همراه با تأمل ندارند؛ دانشی هم که وعده ش را می دهند، چیزی بیشتر از پیام های تلگرامی و پست های اینستاگرامی نیست؛ اطلاعات عمومیِ غیرضروری و بدون عمق. اصطلاح کلیشه ای اقیانوس های به عمق یک سانتی متر گویاترین تعبیری است که در این باره به ذهنم می رسد، تکراری بودنش را ببخشید.
خلاصه های چاپی و میکروکتاب ها در کنار همه ایرادهایی که گفتیم و نگفتیم، ولی بدیهی به نظر می رسند، یک اشکال اساسی غیرقابل چشمپ وشی دارند؛ نظرات را به نفع داده ها مصادره می کنند. ما به لطف آن ها درباره دامنه گسترده ای از موضوعات، داده جمع می کنیم، ولی این داده ها را از مسیری به دست نمی آوریم که به تحلیل و نظر و بینش منجر شوند.این محصولات غیرفرهنگی ما را از خواندن اصل اثر بی نیاز می کنند؛ خیلی ها خلاصه کتاب می خوانند که اگر باب میلشان بود بروند خود کتاب را بخوانند، اما این اتفاق نمی افتاد، چون اولاً خلاصه ها آن قدر بد و بازاری هستند که لذت مطالعه خود اثر را ندارند، ثانیاً وقتی در ۵۰ دقیقه خلاصه کتاب را بخوانیم احساس می کنیم همه چیز را درباره اش می دانیم و لازم نیست چند ساعت وقت بگذاریم و خودش را با قیمت بیشتری بخوانیم. توهم دانایی ناشی از این خلاصه خوانی ها و اظهارنظر بی جا درباره همه چیز هم که جای خودش یک آسیب جدی این نوع مطالعه است.
میکرو کتاب ها بنا به دلیلی و در پاسخ به نیازی تولید شده اند. با طرفداران شان که صحبت کنی، می گویند وقت کم و حوصله تنگ و جیب خالی به این سمت سوقشان داده است. زندگی در عصر ما افتاده روی دور تند. از طرفی دویدن برای خیلی ها نای نشستن و خواندن باقی نگذاشته است؛ از طرف دیگر فناوری عادت های تازه ای درما به وجود می آورد. متن های کوتاهی که بی مقدمه و حاشیه سریع می روند سر اصل مطلب، اطلاعات ضروری را به صورت موردی و نکته ای و طرح های تصویری ارائه می کنند و همه فهم و بی نیاز از توضیح و تفسیرند، با سبک زندگی فعلی ما هماهنگ ترند. عادت به خواندن چنین متونی، مطالعه کتابهای طولانی را سخت و ظرفیت تمرکز را کم می کند.ایراد در این نیست که کسی با خواندن یک خلاصه کتا ب ادعای فرهیختگی کند یا با شنیدن یک میکروکتاب توهم همه چیزدانی بزند. مشکل آن جاست که این تولیداتِ ظاهرا فرهنگیِ بی ضرر، به فرهنگ ساندویچی دامن میزنند. درست است که این سیکل معیوب را، مصرفکننده آماده خوار و تولیدکننده پول دوست می سازند، ولی اینها دو گروه انتزاعی خارج از جامعه نیستند، بخشی از جامعه ای هستند که به معنیزدایی و عمقزدایی از همهچیز دامن میزنند.
به نقل از bartarinha.ir