ما مدتهاست حساب اخلاق را از زیباییشناسی سوا کردهایم، اما این دو جدا از هم نیستند. در برلین مردم بطریهای خالی را گوشهوکنارِ خیابان و کوچه میگذارند و بیخانمانها آنها را برای استفاده جمع میکنند. گاهی آدمها وسایل اضافیای را که ارزش انبارکردن ندارند، کنار خیابان میگذارند با این نوشته که «هر که میخواهد بردارد». مردی را میشناسم که عادت دارد کتابهایش را توی سفر، در اماکن عمومی مثل فرودگاه و ایستگاه قطار جا بگذارد. آیا این کار، نیکوکاری است یا آشغالریختن؟ کسی که آشغالهایش را به دیگران میدهد، دوست انسانیت است یا دشمنش؟
اساس هر کار نیکوکارانه، این واقعیت است که شیء مدنظر، به استفادۀ گیرنده برسد؛ فارغ از آنکه چه ارزشی برای اهداکننده دارد. اشخاص زیادی طرفدار کارهای خیریه هستند یا دستکم تلاش میکنند چنین باشند. اما در این مسأله، درسی دربارۀ مرز ظریف میان اخلاق و زیباییشناسی وجود دارد.ما مایلیم مباحثات زیباییشناسی را تأمل دربارۀ تفاوتهایی میان افراد بدانیم که چندان اساسی نیستند. شما از طعم وانیل خوشتان میآید، من از طعم شکلات؛ خب بحث و استدلالی بر سر ذائقه نمیشود کرد. اما شاید چنین دیدگاهی، منجر به نوعی خیالاندیشی شود که مانع استدلالآوری شود : با این فرض که هیچ بحث و استدلالی بر سر ذوق نمیتوان داشت، بهتر است به اینجور تفاوتها اهمیتی ندهیم. اما اگر بعضی از آن تفاوتها پراهمیت باشند، چه؟
این واقعیت را در نظر بگیرید که دوستیهای بسیار پرشور، مثلاً دوستیهای دورۀ نوجوانی، حول احساسات زیباییشناختی شکل میگیرند: سینما، موسیقی، کمیک، مسابقه و بازی. وقتی (مثلاً در اینترنت) با غریبهها برخورد میکنید و روی اسم آنها کلیک میکنید، آیا بیشتر وقتها به این دلیل نیست که شما هم به کتاب یا فیلم یکسانی علاقهمندید یا شهر، زبان یا هنرمند مشابهی را دوست دارید؟ لازمۀ هدیۀ واقعی، انتخابِ پیشاپیشِ دریافتکننده است؛ برخلاف جایی که هدیه را به انتخاب تصادفیِ «هر کسی که از کنار آن رد شود و آن را بخواهد» واگذار کنید؛ هدایای معنادار و شخصی، دقیقاً زمانی به هدف خود میرسند که نوعی اشتراک زیباییشناختی میان اهداکننده و دریافتکنندۀ هدیه وجود داشته باشد.
سقراط یادآور میشود که اختلافنظرهایی که به خشم و خصومت میان افراد منجر میشود، به طور خاص، آن اختلافاتی است که موضوع آنها عدالت و بیعدالتی، زیبایی و زشتی، و خیر و شر است. افراد بر سر این موضوع نزاع نمیکنند که چیز بهخصوصی چقدر سنگین است؛ حتی اگر در آن باره با هم موافق نباشند؛ اما بر سر این مسأله با هم منازعه میکنند که آیا امری عادلانه است یا چیزی زیباست، یا خیر. جالب است که سقراط اخلاق و زیباییشناسی را به عنوان دو منبع کشمکش، با هم همکاسه میکند.
تاریخ تفکر اخلاقی، سندی است بر تلاش برای وارد کردن شکافی میان این دو نوع حکم اخیر. در حکم زیباییشناختی، با توافق بر عدم توافق؛ اما در حکم اخلاقی با این شیوۀ تفکر که نوعی نظریۀ اخلاقی وجود دارد که میتواند زمینهای برای حکم کردن دربارۀ همۀ مباحث فراهم کند. ما فقط میتوانیم دلایل را سبکوسنگین کنیم و ببینیم چه کسی به لحاظ عینی حق دارد و چه کسی به لحاظ عینی بر خطاست. در زیباییشناسی نیازی به عینیت نداریم و در اخلاق میتوانیم آن را داشته باشیم؛ هیچ مقیاسی وجود ندارد که همۀ اختلافنظرهای اخلاقی را برطرف کند و علاوهبراین، همواره ممکن نیست که برای اختلافنظر دربارۀ زشتی و زیبایی به توافق برسیم. این مدعیات با یکدیگر با این واقعیت بیارتباط نیست که حکم زیباییشناختی و حکم اخلاقی، آن قدر که ما میخواهیم به خود بباورانیم، از هم جدا و منفک نیستند.
از نظر من اسلحه چیز کریهی است، اما طرفداران پرشور اسلحه را میشناسم که آن را زیبا میدانند؛ گوشت برای من لذیذ است، اما بسیاری از آشنایان گیاهخوارم، از آن نفرت دارند. اینکه آیا اخلاق، زیباییشناسی را پیش میبرد یا به عکس، وقتی آنها در هم بیامیزند، این انتظار هست که لگامگسیختگی شهودات اخلاقی فرد ناشی از این واقعیت باشد که آنها واکنشهای زیباییشناختی غریزی نیز هستند. ما دوستانمان را همانقدر بر اساس محتوای فهرست ترانههای موردعلاقۀشان انتخاب میکنیم که با محتوای شخصیتهایشان؛ شاید به این دلیل که ما محتوای فهرست موسیقیهای موردعلاقۀ آنان را یک بخشِ نه چندان ناچیز از محتوای شخصیتشان در نظر میگیریم.
اگر هدیه ای در مکانی یگذاریم و یا به فرد دیگری بدهیم و این کار را با امید به یک نسبت اخلاقی (نیکوکاری) با کسی انجام دهیم، تنها بر این اساس که فقط یک شکاف زیباییشناختی بنیادین ما را از هم جدا میکند. بااینحال، ممکن است در ملاقات رو در رو با هدیه دهنده زمینۀ مشترکی میان او و خود بیابیم ؛ اما چیزی که نمیتواند زمینۀ اشتراک باشد، این واقعیت است که زبالۀ من، گنجینۀ اوست. وجود شکافهای زیباییشناختی آنقدر عمیق است که به بیحرمتی اخلاقی میرسد. تکثر دیدگاههای زیباییشناختی، محصول تنوع اصیل میان انسانهاست و این واقعیت که آنها آزادند برای خود حکم کنند که چه چیزی جذبشان کند. این باید مایۀ احترام باشد، نه مستحق تخفیف و تحقیر. مرز ظریفی میان احترام به حق دیگران برای داشتن ذوقی ناموزون و انتخاب برای مشارکت درآن وجود دارد.مسئلۀ موردنظر در اینجا آن مقامی است که در آن، عادت افراد به همرأیی و توافق، چیزی باشد که آنان بتوانند دربارهاش به توافق برسند.
به نقل از سایت ترجمان علوم انسانی
برای دستیابی به لینک اصلی خبر اینجا را کلیک کنید