آینده هنر ۲۰ سال بعد چگونه خواهد بود؟

آینده گرچه نامعلوم است، برخی عوامل مهم را در افق پیش رو نمی‌توان انکار کرد. از میان این عوامل می‌توان به تغییرات اقلیمی و جمعیتی و نیز دگرگونی‌های جغرافیایی- سیاسی اشاره کرد. به بیان دیگر، در آینده درواقع فقط تغییر است که قطعیت دارد- حال چه از نوع مطلوب باشد و چه از نوع نامطلوب. در چنین چشم‌اندازی برای پیش‌بینی آینده هنر ضروری است به این‌ موضوع بپردازیم که هنر در زمان حال و آینده در تحقق چه اهدافی می‌کوشد.

براساس گزارش‌ها تا سال ۲۰۴۰ تبعات تغییرات اقلیمی ناشی از دخالت انسان اجتناب‌ناپذیر خواهد بود و به همین سبب دگرگونی‌های زیست‌محیطی به مساله محوری هنر و زندگی بدل خواهد شد. هنرمندان در آینده در دوره پسا-‌انسان و پسا-آنتروپوسین (دوره دست‌کاری بشر در طبیعت) با اموری همچون هوش مصنوعی، تشکیل جوامع انسانی در کرات دیگر و نیز احتمال نابودی بشریت دست‌وپنجه نرم خواهند کرد. در آینده، هنر به طرز فزاینده‌ای متنوع خواهد شد و شاید دیگر چندان هم به آن‌چه امروز از هنر انتظار داریم شباهت نداشته باشد. پس از آگاهی از این‌که زندگی‌‌های‌مان در اینترنت در دسترس همگان است و حریم خصوصی از دست رفته، ناشنا‌س‌ماندن احتمالا بیش‌تر مطلوب خواهد بود تا مشهورشدن، و به جای هزاران لایک و فالوئر، تشنه اصالت و ارتباط خواهیم بود. هنر به جای ‌آن که فردی باشد می‌تواند بیش از پیش جمعی و نیز تجربه‌محور شود.

 هنر ۲۰ سال دیگر متغیرتر از امروزخواهد بود. مرزهای میان انواع و قالب‌های گوناگونی که در دیدگاه متعارف، هنر نامیده می‌شوند از میان می‌رود. در بیست سال آتی همزمان با تغییراتی که در عرصه هنر رخ می‌دهد و همراه با کوشش هنرمندانی که افق‌های جدید می‌گشایند و جریان‌های نو را به پیش می‌برند،امید است موسسات نیز تنها سود مالی را در نظر نگیرند و به شیوه‌های جدید و متنوع بیان و عرضه هنر با تامل و تعمقی بیش‌تر بیندیشند. هنر همچنان عرصه‌ای خواهد بود برای نوآوری‌های فرمی، تجربه‌های رادیکال و خارج از چارچوب. هنر برای این‌که بتواند همچنان از ابزارسازی سرمایه‌داری، سیاست و ایدئولوژی در امان بماند، باید فضایی پدید آورد که در آن فارغ از ارزش‌داوری‌ درستی یا نادرستی اندیشه‌ورزی شود.

آن‌هایی که به هنر برای هنر اعتقاد دارند ممکن است بگویند که هنر به‌مثابه نیرویی خارج از قاعده باید از دایره هنجارهای اجتماعی و ایدئولوژیک بیرون بماند وگرنه ماهیتش تغییر می‌‌یابد. برخی از کارشناسان استدلال می‌کنند که تمایل افزون‌تر هنر به کنش‌گرایی همچون حرکت در سراشیبی لغزنده است که توقف در آن ممکن نیست از منظر کنش‌گرایانه، هنر ابزاری برای تصویرکردن غایت یا معنابخشی به ابژه(موضوع) نیست، بلکه نیرویی است که در آن فرایند تجربه‌ای رادیکال منجر به آفرینش اثری هنری می‌شود؛ برساخته‌ای که قدرت را به پاسخ‌گویی وادار می‌کند. نباید برای هنر در زمان حال یا آینده غایتی متصور شویم، زیرا هنر نیرویی است بر ضد جهانی‌سازی؛ فرایندی که هنرمندان باید در آن خلل ایجاد کنند و به جهانیان هشدار دهند که از خواب غفلت بیدار شوید.

در سال ۲۰۴۰ شاید هنر به آن‌چه اکنون هنر می‌دانیم شبیه نباشد ( مگر این‌که نقاشی باشد)، و به هر چیز دیگری شباهت برد. در آینده روح‌ زمانه- به تعبیر فلسفی- به یک شیوه بازنمایی نخواهد شد، بلکه ما با بازنمایی‌های روح‌های متکثر زمانه مواجه می‌شویم که به نسبت تعدد و گوناگونی هنرمندان متنوع خواهد بود. تجربه‌های فرمی در هنر رسانه‌ها و عرصه‌های تازه را – حتی خارج از کره زمین- جست‌وجو خواهند کرد.

 

برگررفته از: بی بی سی فارسی