سخن از مولوی است و از شمس تبریزی که عقل مولوی را “شوریده” کرد. قرار است فیلمی در این باره ساخته شود. سوای جنجال های به پا شده، نگرانی کارشناسان ادبیات فارسی از چیست؟

«من مثل باغ خُرم‌‌ام و گِرد من دیوار است و بر آن دیوار، حدث‌ها و خارهاست. هر که می‌گذرد، باغ را نمی‌بیند، آن دیوار و آلایش را می‌بیند و بد آن را می‌گوید»، این جمله‌ای است از کتاب “فیه ما فیه” نوشته جلال‌الدین محمد بلخی، معروف به مولانا؛ جمله‌ای از او و شرح حال این شاعر و عارف پارسی‌زبان که این روزها نامش بیش از گذشته بر سر زبان هاست.خبر در نگاه اول شیرین بود: ساخت فیلمی درباره مولانا و شمس به دست حسن فتحی کارگردان ایرانی، فیلمی که قرار است شهاب حسینی و پارسا پیروزفر در آن شمس و مولانا شوند و “مست عشق” را به تصویر بکشند. شیرینی اندیشه ساخت فیلم در مورد یکی از بزرگترین مفاخر ادب و عرفان فارسی اما دیرپا نبود. دشمنی با شمس و مولوی، مختص امروز و دیروز نیست. این رشته سر دراز دارد.

اما در حالی حسن فتحی به سراغ این مفاخر ادب پارسی می‌رود که کشورهای دیگر در پی ثبت این مفاخر به نام خود هستند. در گرد و غبار تاخت و تاز های موجود، آنچه به حاشیه رانده می‌شود، این مهم است که مد‌ت‌هاست ایران بر سر اصالت مولوی با ترکیه دست و پنجه نرم می‌کند؛ با کسانی که با وجود هزاران بیت اشعار پارسی مولوی، مدعی‌اند که او از مفاخر ترک است. هر چند آزاداندیشی مولانا در هیچ جغرافیا و محدوده‌ای نمی‌گنجد اما این واقعیت که  به ویژه ترکیه به دنبال زدن مهر خود بر نام مولوی‌ است، عملا رقابت بر سر تصاحب گنجینه فرهنگی ملتی را پیش می‌برد که مولوی به زبان آنان سروده است.

میلاد عظیمی پژوهشگر و مدرس زبان و ادبیات فارسی در نوشته‌ای در این‌باره می‌گوید:«ترکیه در این موضوع خاص … حقایق علمی را زیر پا می‌گذارد و مفاخر مسلّم ایرانی را ترک می‌خواند.» عظیمی معتقد است، «اگر فیلم با شرکت افغان‌ها ساخته می‌شد خوب بود اما  در مورد تهیه‌کننده ترک، چرا باید دم به دم آنها داد و در موضوعی که محل نزاع است و حق با ماست، مسامحه کرد و روزه‌ی شک‌دار گرفت.» و اما در صورت ساختن این فیلم، با اشاره به آرامگاه شمس در شهر خوی، می‌نویسد، داستان باید به گونه‌ای نوشته شود که شمس تبریزی در “خوی” بمیرد. او همچنین با اشاره به این نکته که “آسیای صغیر/ روم/ ترکیه در عصر مولانا جزو قلمرو فرهنگی ایران بزرگ و در حوزه‌ی زبان فارسی بوده است” و با اشاره به “زبان مولانا و شمس که فارسی بوده” و همچنین “مؤلفه‌های ایرانی در سراپای زندگی اجتماعی آسیای صغیر در قرن هفتم”، می‌نویسد: «کارگردان اگر می‌خواهد به علم و حقیقت وفادار باشد باید جزئیات مستند و موثق ایرانی بودن محیط زندگی مولانا را از منابع استخراج کند و در فیلمش نشان دهد. مبادا محیطی شبیه به سریال‌های تاریخی ترک که از شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شود، بر پرده‌های سینما بنشاند.»

با همه اینها میلاد عظیمی “مارگزیده” است و با اشاره به “یکی دو سریال “سبک” ساخته شده در باره مولانا، معتقد است:«کاش درباره‌ی شمس و مولانا فیلم نسازند.» او می‌نویسد:«لابد می‌خواهند در فیلم از روابط عرفانی و عاشقانۀ مولانا و شمس بگویند و می‌شود حدس زد چه درهمجوش مبتذلی خواهد بود. چگونه می‌خواهند آن حالات و سخنان نازک و باریک و بلند را در فیلم به قول معروف “در بیاورند”. کاش آقایان اساسا از این خیال منصرف می‌شدند.» این کارشناس زبان و ادبیات فارسی ادامه می‌دهد که اگر دست‌اندرکاران این فیلم “در تصمیمشان مصر هستند دست‌کم ای کاش کار تحقیق را بسیار بسیار جدی بگیرند و با مولاناشناسان موثق روزگار مشورت کنند. درباره این دغدغه به‌جای عظیمی می‌توان گفت که خبرهای منتشر شده، نویدبخش این است که در نخستین پژوهش‌ها، قرار است کار را به کاردان بسپارند و محمدعلی موحد، عرفان‌پژوه، تاریخ‌نگار و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مشاور پروژه “مست عشق” شده است.

با تمام جنجال‌ها بر سر دشمنی با مولانا و شمس و با تمام دغدغه‌های به جایِ کارشناسان در مورد ساخت این فیلم، باید منتظر ماند و دید اگر این داستان به تصویر کشیده شد، آیا “حرمت شمس و مولانا و فرهنگ و ادب ایران مهم دانسته” شده است؟ شاید این اتفاق بیفتد و شاید این آغاز فصلی نو در به تصویر کشیدن زندگی گنجینه‌های علم و ادب و هنر ایران، برای ایران و برای تمامی فارسی‌زبانان باشد که بشناسند و قدر بدانند.

منبع: دویچه وله فارسی