از بهترین داستانهای فارسی چهاردهه اخیر، کمتر فیلمی ساخته شده و ارتباط میان ادبیات معاصر و سینمای ایران در پایینترین سطح ممکن قرار دارد .در فقدان اقتباس سینمایی از آثار ادبی بهعنوان سنتی پایدار (چیزی که از دیرباز در هالیوود وجود داشته)، داستان ادبیات معاصر و سینمای ایران بیشتر براساس روابط و علایق شخصی شکل گرفته و پیش رفته است .از دل پیوند میان روشنفکران در دهههای ۴۰ و ۵۰ و رابطه و رفاقت میان داستاننویسان شاخص و فیلمسازان موج نو، از چند داستان مهم فارسی فیلمهایی ساخته شد که تعدادی از آنها همچنان جزو بهترینهای تاریخ سینمای ایران هستند.این پیوند و ارتباط نویسنده و فیلمساز به دلایل متعددی که پرداختن به آن خود میتواند موضوع مقالهای مستقل و مفصل باشد، پس از انقلاب قطع شد؛ نتیجه اینکه از بهترین داستانهای فارسی چهاردهه اخیر، کمتر فیلمی ساخته شده و ارتباط میان ادبیات معاصر و سینمای ایران در پایینترین سطح ممکن قرار دارد.بههمین دلیل در انتخابهای ما از داستانهای مهم ایرانی که به فیلم برگردانده شدهاند، دوران قبل از انقلاب و فاصله سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳ سهم بیشتری از ۴۰ سال اخیر دارند.
1. واهمههای بینام و نشان
ساعدی از اوایل دهه ۴۰ تا اوایل دهه ۵۰ بهترین داستاننویس ایران بود و مجموعه بههمپیوسته عزاداران بَیَل هم محصول این دوران است.بَیَل روستایی است مخلوق نویسنده که از جزء تا کلاش با تخیل نیرومند ساعدی، با شخصیتهایی که دچار اضطراب و هراساند و اغلب هم از چیزی موهوم میترسند شکل گرفته است. فیلم گاو (داریوش مهرجویی ۱۳۴۸)که براساس قصه چهارم عزاداران بیل ساخته شده، نتیجه یکی از بهترین اقتباسهای سینمای ایران از ادبیات معاصر بود که فیلمی تاریخساز هم از کار درآمد.
2. داشآکل مُرد لوطی!
میان داستانهای کوتاه هدایت، «داشآکل» جایگاهی ویژه دارد. به لحاظ تکنیکی این یکی از خوشساختترین داستانهای هدایت، لحن و زبان و حال و هوایش به فرهنگ ایرانی بسیار نزدیک است. بعد از شروع درخشان، هدایت داستانش را بدون حاشیهروی و حشو و زواید و با فصاحت تمام روایت میکند و از مصائب لوطی جوانمردی میگوید که در روزگاری نامراد گرفتار آمده است و طبق سنت هدایت، در نهایت این تیرگیاست که به روشنایی فائق میآید. کیمیایی جوان در ۲۹سالگی جسارت کرد و سراغ داستانی از صادق هدایت رفت و آن را به سیاق خودش ساخت. مهمترین تغییر کیمیایی در داستان، عوض کردن فرجام ماجراست. داش آکل فیلمی بهشدت کیمیاییوار است .
3. خشم و هیاهو
«شازده احتجاب» رمانی است کوتاه که به شیوه جریان سیال ذهن روایت میشود؛ فرم روایی مورد علاقه گلشیری که به ندرت توانست انسجام روایی شازده احتجاب را در بقیه کارهایش تکرار کند.گلشیری در بهترین رمانش ماجرای اشرافیتی رو به زوال را روایت میکند. نثر درخشان و روایت موجز شازده احتجاب با وجود روایت غیرخطی و رفت و برگشتهای مداوم به گذشته و بازگشت به حال، هرگز خوانندهاش را گیج نمیکند و لذتی سرشار نصیبش میکند. بهمن فرمانآرا فیلم «شازده احتجاب» ( ۱۳۵۲) را براساس فیلمنامهای که بهصورت مشترک با هوشنگ گلشیری نوشته بود کارگردانی کرد.موفقیت فیلم را میتوان محصول افق مشترک نویسنده داستان و کارگردان دانست. فرم روایی فیلم نسبت به داستان سادهتراست.
4. مرثیههای خاک
بهترین نویسنده ادبیات روستایی در یکی از کمالیافتهترین آثارش که مربوط به دوره اول فعالیتش است، تابلویی ماندگار از رنج و مصائب یک خانواده خلق میکند؛ خانواده باباسبحان که بههمراه پسرانش صالح و مسیب و عروسش شوکت زندگی میکند.در«آوسنه باباسبحان» مهارت چشمگیر دولتآبادی بهعنوان داستاننویسی که روستا و مناسباتش را میشناسد به رمانی پرکشش انجامیده که در آن توصیف درخدمت روایت و پردازش کاراکترها قرار دارد و در آن خبری از اطناب و تصنع آثار اخیر نویسنده نیست.«خاک» (مسعود کیمیایی۱۳۵۲) جنجالیترین اقتباس سینمای ایران از ادبیات معاصر است.تغییراتی که کیمیایی در داستان داد، اعتراض دولتآبادی را به دنبال داشت. خاک، فیلم محبوب منتقدان دهه ۵۰ بود و سینمایینویسان کمترین میزان همدلی را با اعتراض دولتآبادی نشان دادند ولی در گذرزمان این اقتباس جنجالی کیمیایی زیر سایه «قیصر» و «گوزنها» کمتر در یادها ماند.
5. تغزل و خاطره
فیلم «درخت گلابی» (داریوش مهرجویی ۱۳۷۶) اقتباس وفادارانهای از داستان گلی ترقی است. برخلاف مسعود کیمیایی که منبع اقتباس را در خدمت تالیف شخصی قرار میدهد و من فردیاش همیشه نیرومندتر و فراتر از داستانی است که از آن برداشت میکند، مهرجویی اغلب درخدمت غنیکردن مایههای داستانی و جهان نویسنده است..در درخت گلابی، مهرجویی با هوشیاری غنای ادبی را با زیبایی بصری همراه میسازد و با درکی درست و هوشی سرشار، تغزلی که در داستان گلی ترقی مشهود است را به میزانسن تبدیل میکند و از دل ادبیات، سینما میآفریند.فیلم مهرجویی دستاورد داستان گلی ترقی را نهتنها هدر نمیدهد که به عمق و معنایش میافزاید.
- خواب در بیداری
جعفر مدرس صادقی در «گاوخونی» با حرکت مداوم میان خواب و بیداری، میان گذشته و حال پیوند برقرار میکند و بهشکلی جالبتوجه تخیل را با عالم واقعیت همسو و گذشته را در حال جاری میکند. با راوی به گذشته میرویم، سایه سنگین گذشته که برسر حال افتاده در داستان گاو خونی، با روایتی منسجم و هدفمند متبلور میشود.گاوخونی، هم به تفسیرهای مختلف راه میدهد و هم ورای هر تاویل و تفسیری، به زیبایی داستان میگوید و خوانندهاش را درگیر جهان اثر میکند. این شاید بهترین داستان نویسنده پرکارش باشد و از بهترین آثار ادبیات داستانی ایران در دهه 60 ، که فیلم «گاو خونی» (بهروز افخمی ۱۳۸۳) بر آن اساس ساخته می شود. بهترین لحظات فیلم با حضور عزتالله انتظامی رقم خورده ولی درنهایت این ساخته افخمی فیلمی مدالآور از کار درآمده که تنها نشان میدهد سازندهاش چقدر داستان گاوخونی را دوست داشته و چگونه با وجود تلاشاش موفق نمیشود ادبیات را به سینما تبدیل کند.
منبع : naghefarsi.com