چهار ماه پیش از بازداشت جولین آسانژ در سفارت اکوادور در لندن، آنگلا ریشتر، کارگردان تئاتر آلمانی، گزارشی از ملاقاتش با جولیان آسانژ در سفارت اکوادور را منتشر کرده بود. این گزارش توصیفی است از فضایی که بنیانگذار ویکی‌لیکس در آخرین ماه‌های پیش از بازداشتش در آن زندگی می‌کرده است.

جولیان آسانژ خیلی رنگ‌پریده شده. «رنگ‌پریده» تعبیر دقیقی نیست؛ پوستش شده مثل تلق نیمه ‌شفاف. هفت سالی می‌شود که روی آفتاب را ندیده. در سفارت اکوادور در لندن، در این به‌اصطلاح اتاق ملاقات، مقابل من نشسته و موهای سفیدش که ویژگی خاص اوست تا روی ‌شانه‌اش آمده و ریش بلندی هم گذاشته.چیزی به کریسمس نمانده و احتمالا آسانژ بدترین دوره اقامت خود را در سفارت گذرانده. از مارس ۲۰۱۸ آسانژ عملا در حصر بوده، نه تلفنی داشته، نه اینترنتی و نه ملاقاتی. به‌خصوص ممنوعیت اینترنت باید برای او دشوار بوده باشد: اینترنت نه فقط فضای کاری بلکه تنها راه دسترسی او به دنیاست.حال‌وهوای سفارت پرتنش است؛ وسایل گرمایشی را خاموش کرده‌اند و تخت‌خوابش را هم برده‌اند، روی تشک یوگا می‌خوابد. آدم احساس می‌کند تمام تلاش‌شان را کرده‌اند تا شرایط اقامت او را در این‌جا سخت‌تر کنند، بلکه بالاخره کم بیاورد و با پای خودش سفارت را ترک کند. ولی اگر از این‌جا برود چه در انتظار اوست؟از وقتی او را می‌شناسم اولین بار است که این قدر تکیده به نظر می‌رسد. آن چهره پسرانه قبلی که همیشه با موهای سفیدش بیگانه می‌نمود، شکسته‌ شده و حالا به سن‌وسال او ‌می‌خورد. کاملا پیداست که حصر او را ضعیف کرده چون نحیف‌تر به نظرمی‌رسد. با این همه، در گفت‌وگوی ما روحیه‌ای قوی‌تر و راسخ‌تر از همیشه دارد.

 وقتی از او می‌پرسم این همه مدت چگونه حصر را تاب آورده، می‌گوید اولش تقریبا خوشحال بوده. مطمئن بوده که این نقض فاحش حقوق بشر خشم عموم را برخواهد انگیخت و سیاست‌مداران اروپا هم تحت فشار رسانه‌ها به دفاع از او برخواهند آمد. ولی چنین اتفاقی نیفتاد و بعد از چند ماه امیدش را کاملا از دست داد.در همین اثنا معلوم شده که مراجع ایالات متحده  اتهامات کیفری علیه جولیان آسانژ طرح کرده‌اند. این کار آن‌ها مهر تاییدی بود بر چیزی که آسانژ سال‌های سال از آن می‌ترسید و باعث می‌شد مطبوعات او را پارانویید بخوانند.  محل اقامت او در سفارت، که سال ۲۰۱۲ در حکم پناهگاه سیاسی بود، حالا بیشتر به بازداشتگاهی با مجازات‌های شاقه می‌ماند. هرکسی بخواهد او را ببیند باید فرم رسمی برای سفارت پر کند. دفاع‌کردن از آسانژ همیشه کار ساده‌ای نبوده، به‌خصوص از زمان انتخاب‌شدن دونالد ترامپ به مقام ریاست جمهوری آمریکا. اغلب روزنامه‌نگاران اتفاق ‌نظر دارند ساخت‌وپاخت جنون‌آمیزی بین ترامپ و پوتین وجود دارد که آسانژ میانجی و یاری‌رسان آن بوده. اواخر نوامبر گذشته، گاردین مدعی شد که پال مانافورت، رییس کارزار ریاست‌جمهوری ترامپ، سه بار آسانژ را در لندن ملاقات کرده است.موضوع را که از او جویا می‌شوم فقط می‌گوید داستان گاردین بی‌اساس است.

به‌ندرت کسی را دیده‌ام که مثل جولیان آسانژ این‌قدر با اکراه بگوید «من»؛ این نکته از آن‌جهت جالب است که غالبا او را شخصیتی خودشیفته و خودپسند توصیف می‌کنند. توصیف‌کردن شخصیت پیچیده آسانژ کار دشواری است. ولی در سال‌های اخیر یک چیز برای من روشن شده و آن هم این‌که شخصیت او برای اذهان عادی قابل درک نیست. آسانژ یک بایگان دقیق، افشاگر شجاع و بت‌شکن سازش‌ناپذیر است؛ آدمی است به‌شدت عاطفی و درعین‌حال واقع‌‌بین که در قیاس با او، اکثر هنرمندان و روشنفکرانی که می‌شناسم به خرده‌بورژواهایی می‌مانند که اختلالات روانی شخصی خود را با قیمت خوب می‌فروشند.ولی اگر آسانژ آن آدم نچسب شروری نباشد که خودپسندی‌اش او‌ را به این روز انداخته، ماجرای او را چگونه باید درک کرد؟

آسانژ زمان دستگیری    آسانژ زمان دستگیری

آیا نباید گفت که سرگذشت آسانژ سرنوشت همه ماست؟ آن‌چه در این چند سال اخیر درست در قلب اروپا برای آسانژ اتفاق افتاده نشان می‌دهد چه اتفاق‌هایی در کمین کسانی است که جرئت می‌کنند صدایشان را بالا ببرند و حقیقت را درباره اصحاب قدرت به زبان آورند. آن‌هم نه در روسیه یا چین، بلکه در غرب آزاد.  با رفتن او  کل پروژه ناگهان خوابید؛ هیچ‌کس آن‌قدر علاقه نداشت که زمام امور را به دست بگیرد، که البته وقتی عاقبت کار افشاگری این باشد چندان هم جای تعجب ندارد. گمان آسانژ بر این است که این حصر آزمایشی بوده برای این‌که ببینند اگر او را به زندان بیندازند چه اتفاقی می‌افتد: احتمالا ویکی‌لیکس به‌تدریج از هم می‌پاشد.به نظرم درست می‌گوید. از زمانی که او را شناخته‌ام به این نتیجه رسیده‌ام که اگر سازمان او هنوز برقرار است فقط به‌خاطر پایداری بی‌حدوحصر اوست. او همیشه با این جمله که «شجاعت مسری است» به من قوت‌قلب می‌داد. در مورد خود من که این موضوع صحت دارد: دوستی با آسانژ شجاعت مرا برانگیخته تا بیشتر خطر کنم. پافشاری او بر صحت واقعیات مستند نه‌فقط برای او شهرت و افتخار به ارمغان نیاورده که کارش را هم به این‌جا کشانده. از قرار معلوم، در ملاقات مانافورت در چین حرف آسانژ هم بوده، مبنی بر این که اکوادور در ازای تخفیف بدهی‌ها، آسانژ را به ایالات متحده مسترد کند. آسانژ این موضوع را اسباب شوخی می‌کند؛ به نظرش طنزی هست در این‌که به‌جای این همه آدم، صندوق بین‌المللی پول (IMF) در مورد سرنوشت آینده او تصمیم ‌بگیرد. با خنده‌ای دردناک می‌گوید بله حرف آخر را پول می‌زند.

می‌دانیم که تعقیب او از سوی ایالات متحده آمریکا دیگر رازی پنهان نیست. همه چیز کاملا علنی است و هیچ اتفاقی هم نمی‌افتد؛ آدم به ستوه می‌آید.دیگر باید بروم. خداحافظی گرمی می‌کنیم، کسی چه می‌داند شاید این دفعه آخری باشد که همدیگر را می‌بینیم. جلوی سفارت برخی حامیان آسانژ چادر زده‌اند، با شمع‌های روشن و بنرهایی که روی آن چیزهایی نوشته و کشیده بودند. با آن‌ها هم حرف می‌زنم. ساعت‌هاست که آن‌جا هستند و به نظرم کارشان ستودنی است.در ۲۱ دسامبر، یعنی سه روز بعد از حضور من در سفارت، ویکی‌لیکس یک فهرست خرید منتشر کرد:  ۱۶ هزار سفارش از سفارت‌های ایالات متحده در سراسر دنیا برای تهیه لوازم و تجهیزات، از جمله لوازم و  تجهیزات جاسوسی. جولیان آسانژ دوباره آنلاین شده. در همان روز کارشناسان حقوق بشر انگلستان در «کارگروه بازداشت‌های خودسرانه (WGAD) مطالبه سال ۲۰۱۵ خود را تکرار کردند و از بریتانیا خواستند که به تعهدات بین‌المللی خود عمل کند و بدون فوت وقت بنیان‌گذار ویکی‌لیکس را از سفارت اکوادور به دامان آزادی بازگرداند. این کار شدنی است، مثلا با تضمین آزادی برای او یا لااقل تضمین این‌که بعد از یک بازداشت کوتاه در بریتانیا او را تحویل ایالات متحده ندهند.

منبع: فریتاگ