چیزی نمانده تا زمانی که هیچ‌کس روی زمین یادش نیاید دنیا پیش از اینترنت چه شکلی بود. آن‌هایی که اواخر دهۀ ۱۹۷۰ به دنیا آمدند، آخرین نسلی‌اند که بدون اینترنت بزرگ شدند. جامعه‌شناسان به آن‌ها «واپسین معصومان» یا «مهاجران دیجیتال» می‌گویند. آن «معصومیتِ» ازدست‌رفته، اگر اصلاً معصومیتی در کار بوده، چه بود؟ در این عصر آکنده از تردید، پیش‌بینی‌ها بی‌ارزش شده‌اند. ولی یک پیش‌بینی انکارناپذیر هم هست: چیزی نمانده تا زمانی که هیچ‌کس روی زمین یادش نیاید دنیا پیش از اینترنت چه شکلی بود. صدالبته سوابقش خواهند ماند، که در بایگانی‌های نامحدود و ناملموس ابری ذخیره خواهد شد. ولی تجربۀ زیستی واقعی در کار نخواهد بود که بگوید پیش از ظهور کلان‌داده، اندیشیدن و حس کردن و انسان بودن چه شکلی داشت. وقتی که این اتفاق بیافتد، چه چیز از دستمان می‌رود؟ در دوران رشدم اصلاً خبری از اینترنت نبود. اولین ایمیل عمرم را در اولین روز اولین سال دانشگاهم در سال ۱۹۹۴ فرستادم.من یکی از  ازواپسین معصومان بودم. جماعت همسال من (تقریباً آن‌هایی که از اواسط تا اواخر دهۀ ۱۹۷۰ به دنیا آمده‌اند) آخرین نسل انسان‌های روی کرۀ زمین‌اند که پیش از رایج شدن فرهنگ دیجیتال بزرگ شده‌اند، «مهاجران دیجیتال» آن‌هایی که در هر دو حالِ «با و بدون اتصال شلوغ حیات آنلاین» زیسته‌اند.

 ایدۀ مهاجرت دیجیتال و معنایش برای نسل من دست از سرم برنمی‌داشت. همیشه گمان می‌کردم متصل نبودنم در دورۀ کودکی، مانعی سر راهم بوده است. مثل اکثر بچه‌ها، روزهای بیکاری تابستان را در باغچه پرسه می‌زدم تا ببینم هر ابر شبیه چه چهره‌ای است، ولی کودکی‌ام (مثل اکثر بچه‌های دهۀ ۱۹۸۰) سرشار از زبالۀ فرهنگی هم بود. مدتی که من جلوی صفحۀ نمایش‌گر می‌گذراندم به مراتب بیشتر از بچه‌های خودم بود. اکثر وقتم هم به تماشای پخش دوبارۀ سریال‌های کُمدی افتضاح می‌گذشت یا آن‌قدر روی کومودور ۶۴ پکمن بازی می‌کردم که ذهنم کرخت می‌شد؛ تا مادرم، زن خانه‌داری که کمک‌کار هم نداشت، بتواند غذای بعدی را بپزد.
شروع به تحقیق کردم که مشخصۀ نسل من چه بود؟ آن «معصومیتِ» ازدست‌رفته، اگر اصلاً معصومیتی در کار بوده، چه بود؟ بعد غافلگیر شدم که فهمیدم بسیاری از عصب‌شناسان، روان‌شناسان فضای سایبری و اخلاق‌شناسان فناوری که زندگی‌شان را وقف بررسی دلالت‌ها و پیامدهای فرهنگی و اخلاقی انقلاب دیجیتال کرده‌اند، معتقدند نسل من و خاطرۀ آن گذشتۀ مشابه جمعی‌مان، ویژگی خاصی دارد.نه اینکه مهاجران دیجیتال باهوش‌تر یا مستعدتر از نسل بومیان دیجیتال باشند که پس از ما آمده‌اند. گویا ما از این جهت منحصربفردیم که واپسین نمونه‌های یک گونۀ روبه ‌انقراض و لذا آخرین منابع حیّ و حاضر از یک پهنۀ تجربۀ بشری هستیم که چیزی نمانده از دست برود.

متن واپسین معصومان

سال‌هاست بحث علمی می‌شود که آیا استفادۀ مُدام از اینترنت، اثر زیان‌باری بر کارکرد مغز انسان (بویژه مغزهای درحال‌رشد کودکان) دارد یا نه. نتایج یک مطالعۀ فراگیر بین‌المللی در ژورنال معتبر بین‌المللی منتشر شد بیانگر شواهد قانع‌کننده‌ای بود که استفادۀ طولانی از اینترنت «تغییرات حادّ و پایدار در نواحی خاصی از شناخت» ایجاد می‌کند و می‌تواند منعکس‌کنندۀ تغییرات درازمدتی در مغز باشد که بر بازۀ توجه، حافظه و تعامل‌های اجتماعی اثر می‌گذارد.  به نظر می‌رسد مغز انسان معاشرت و اتصال آنلاین را تقریباً شبیه نسخۀ رودرروی آن تفسیر می‌کند مثلاً مغز نسبتاً سریع عادت می‌کند که با اینترنت مثل یک‌نوع بانک حافظۀ برون‌سپاری‌شده برخورد کند، که به مرور زمان به کاهش «کارکرد حافظۀ تعاملی» خودمان منجر می‌شود. این کارکرد همان فرآیندهای مرتب‌سازی ذهنی است که ذهن پیاده می‌کند تا یک واقعیت یا تصویر ذهنی را جایابی کرده و بردارد. مشکل اینترنت این است که به نظر می‌رسد مغزمان سریعاً می‌فهمد اینترنت وجود دارد، و [کارهای خودش را] برون‌سپاری می‌کند. اگر می‌شد برای دست‌یابی به اطلاعات به اینترنت هم عین مثلاً کتابخانۀ ملی تکیه کنیم، ایرادی نداشت. ولی وقتی ناخودآگاه یک فرآیند شناختی پیچیده را به یک دنیای نامطمئن آنلاین برون‌سپاری می‌کنیم که در معرض شیّادی منافع سرمایه‌داری و تحریف‌کنندگان است، چه می‌شود؟ چه بر سر کودکان متولدشده در دنیایی می‌آید که در آن، حافظۀ تعاملی دیگر اساساً یک کارکرد شناختی [مغز] نباشد؟

به عقیدۀ جیمز ویلیامز، استراتژیست سابق گوگل که فیلسوف درس‌خواندۀ آکسفورد و اخلاق‌شناس عرصۀ دیجیتال شد، آن پدیدۀ فقدان خلوت که اکنون تجربه‌اش می‌کنیم فقط زوال معصومیت نیست. او در کتابی خطر اخلاقی «اقتصاد توجه» فعلی را شرح می‌دهد. در این اقتصاد، ذی‌نفعان سرمایه‌داری در رقابت مداوم با همدیگر می‌خواهند حواسمان را پرت کنند تا سود ببرند. اگر راه‌های بهتری برای تنظیم و تعدیل حواس‌پرتی‌های مضرّ فناوری‌های عظیم نیابیم، بعید نیست اهداف و ارزش‌های شخصی و جمعی‌مان را به‌خطر بیاندازیم یا حتی اراده‌مان نیز به مخاطره بیافتد. او که مثل من در دنیایی بدون اینترنت بزرگ شده است، دلواپس آن است که ما همچنان «سرگرمی را با تفریح مخلوط کنیم، که متعاقباً فرصت‌هایمان برای تأمل و درون‌نگری کمتر و کمتر می‌شود». تجربه کردن فضای خالی، زمینه‌ساز رشد تخیل و اندیشۀ مستقل می‌شود، یعنی می‌توان بدون فشار افکار عمومی یا ارتش روبات‌ها به ایده‌هایی از آن خودرسید. وقتی از اتصال اجتماعی با واسطۀ فناوری اشباع شوی، روزبه‌روز سخت‌تر می‌توانی توجهه ات را وقف آن‌هایی کنی که واقعاً با تو و کنار تو هستند. تنها ماندن با فکرها و خیال‌ها، تجربۀ مهمی است که شاید از کف بومیان دیجیتال برود.چیزی که از دست می‌دهند، آن ساعت‌های خالی، بی‌قرار و کمابیش محزونی است که ما به ابرها زُل می‌زدیم و میان درخت‌ها لانه می‌کردیم. صدالبته شوق این چیزها به دلشان نمی‌افتد، چرا که این‌ها را نمی‌شناسند. ولی ما که می‌شناسیم، ما معصومان، مایی که معنای ساعات خالی و ملال را می‌دانیم. چون در همان ساعات بود که ناخواسته خودمان را می‌شناختیم، ساعاتی که اکنون ازدست‌رفته‌اند: تخیلاتی بازیگوش و تنبل و سرگردان، بی هیچ قید و بندی، در کمال آزادی. این وضع گرچه گاهی کسالت‌بار و بی‌هیجان می‌شد، اما همۀ شگفتی‌های دست‌ساز بشر (از جمله خود اینترنت) از همین یک سرچشمه برخاسته‌اند: یک فرد، یک فکر، یک خیال‌بافی.

یکی از پروژه‌های اطلاع‌رسانی انگلستان «آیین‌نامۀ طراحی متناسب با سن» یا به طور خلاصه «آیین‌نامۀ کودکان» است که در امتداد «قانون حفاظت از داده‌ها» است ، طی چند ماه توسط یک گروه رؤیایی از حامیان رفاه دیجیتال کودکان تدوین شده است. آیین‌نامۀ طراحی متناسب با سن» که دفتر کمیسیونر اینترنت انگلستان تدوین کرده است. اگر به درستی پیاده و اجرا شود، شاید بتواند اینترنت را برای چندین نسل آتی از کودکان بریتانیا، به مکانی امن‌تر و ایمن‌تر تبدیل کند. این هم روی کاغذ یک بهبود عظیم حساب می‌شود، ولی حتی تصویر جدید از اینترنت نیز نمی‌تواند آن معصومیت پیشا-دیجیتال ما را کاملاً احیاء کند. هرقدر هم قانون وضع شود، آن فقدان پیشین را به ما برنمی‌گرداند. معنای حرفم این نیست که نمی‌شود با تمرین دقیق روزانه، آن معصومیت یا حداقل نسخه‌ای از آن را پس گرفت. تمرین‌هایی از قبیل اینکه اتصال بچه‌هایمان به اینترنت را قطع کنم و آن‌ها را به باغچه بفرستم تا بازی کنند. یا اینکه یک ساعت پشت میز خالی پدرم بنشینم.

منبع:  بخش آبزرور وب‌سایت گاردین.  لیا مک‌لارن .سایت ترجمان